فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

نگاهی به شاکله‌ی اخلاقی سردار شهید حاح قاسم سلیمانی

به قلم دامنه : در «مدرسه‌ی سلیمانی» به نام خدا. سلام. بایسته است بدانیم ڪه شهید قاسم سلیمانی با پرداختن به خویشتنِ خویش و خودسازی اخلاقی، به قلّه‌ای معنوی بدَل شد. وی یڪباره به این مقام والا نائل نیامد؛ از همان جوانی شاڪله‌ی خود را می‌پروَراند و به آن شڪل و ڪمال می‌داد. من درین قسمت «مدرسه‌ی سلیمانی» ڪمی به شڪل‌گیری این شاڪله (=خُلق‌وخوی، سرشت‌وصورت) می‌پردازم:


در سازمان آب ڪرمان ڪار می‌ڪرد، در بخش اداری؛ ڪه به روابط عمومی نیز می‌پرداخت، همین، وی را با دردهای مردم و با نیازهای آنان مرتبط و دل‌آگاه می‍ڪرد. ورزشڪار بود، در ڪاراته. حتی به نقل یڪی از نزدیڪانش، در این ورزش دارای «دان» بود. و همان زمان، در یڪ باشگاه پرورش اندام نیز از مربّیان پرورش اندام.


وقتی مبارزه با شاه، به یڪ نهضت و انقلاب فراگیر منتهی می‌شود حاج قاسم نیز یڪی از گردانندگان اصلی راهپیمایی‌ها و اعتصابات ڪرمان می‌شود. پس از پیروزی انقلاب، از سازمان آب به عنوان «پاسدار افتخاری» به سپاه می‌رود. سپس دوره‌های آموزش نظامی را می‌گذراند. به جبهه می‌شتابد و هویت و سرشت و اخلاق و عرفان خود را در آنجا تڪمیل می‌ڪند. به قول شهید بهشتی: «عرفان واقعی، خانقاهش بازی‌دراز است». و او در همان آغاز ڪار در جبهه، در عملیات ڪرخه‌نور در اطراف حمیدیه‌ی اهواز معاون یڪ گردان از ڪرمان می‌شود.


منطقه‌ی عملیاتی بازی‌دراز سرپل ذهاب

 
حاج قاسم انسانی معنوی، مُنضبط و مواظب بود. معنوی بود؛ چون‌ڪه بُنِ ڪارِ آدمی را پی‌ریزی اخلاق و عرفان می‌دانست و در جبهه نیز جذب انسان‌های دارای روحیات معنوی و آسمانی می‌شد مانند شهید حسین یوسف‌الهی؛ ڪه سرآخر نیز ڪنار قبرش آرام گرفت.

منضبط بود؛ چون‌ڪه خیلی‌ها از او الگو می‌گرفتند؛ نظمی خشڪ و بی‌روح و زورگویانه، نه، نظمی ڪه امام علی (ع) سفارش می‌ڪرد ڪه پایه‌ی دوم در ڪنار تقوا و پرهیزگاری‌ست: یعنی تقوای الهی و نظم در امور. تا ضابطه‌ها بر رابطه‌ها چیرگی یابد و قانون، معیار شود. اما این خصیصه به یڪی از اصلی‌ترین روحیات سردار سلیمانی ڪه انسانی بسیارعاطفی بود، لطمه نمی‌زد.

مواظب بود چون‌ڪه به اموال عموم، به حقوق مردم، به خدمت به جامعه، به اصل اخلاقی ترڪِ‌نکردن اُولی، و نیز به عَطوفت به ملت، بی‌نهایت اهتمام ژرف و همّت بلند داشت. مثلاً وقتی برادرش اگر یڪ موتور می‌خرید تا اطمینان پیدا نمی‌ڪرد «ڪه چگونه آن را تهیه ڪرده، راحت نمی‌شد» زندگی اطرافیان نزدیڪ خود را مواظبت می‌ڪرد «تا خدای ناڪرده به راه ڪج و آلوده» ڪشیده نشوند.