فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

از میان خاطراتم ( ۴ )

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. من در یک محور عملیاتی با آقای بهرام اکبری لالیمی با جنازه‌ای در نوک قلّه‌ی سنگی محور انجیران مریوان، برخوردیم که بی‌حد وحشت‌آفرین بود. رفتم روی جنازه. گشتم که ببینم کیست. اسنادی همراهش بود. دیدم یک تبعه‌ی عربستان سعودی‌ست که برای کمک به صدام، به جنگ با ایران آمده بود. اسنادش را به حفاظت اطلاعات تحویل دادم. شب و روز را لای سنگ و صخره‌ها پناه می‌گرفتیم به‌سختی. با قاطرها برای ما آب و غذا می‌آوردند؛ خیلی‌هم کم. حالا ۴ مرداد ۱۳۶۷ است، از قلّه‌ی جنگی برگشتیم سطح شهر مریوان. با آقای جعفر ضابطی کمی گشت زدیم تا دفتر مخابرات پیدا کنیم، برخوردیم به دفتری، پس از کلی گشت، که نوبتی بود. نوبت زدیم یک زنگی بزنم ببنیم اولین فرزندم متولد شده یا نه؟ پس از یک ساعت، نوبت من شد. زنگ زدم به دفتر مخابرات داراب‌کلا. آن سال، آقای محمد گرجی همسایه‌ی ما متصدی دفتر تلفن محل بود. خونه‌ها هنوز کسی تلفن نکشیده بود. تا زنگ زدم و پرسیدم، محمد با خنده و صدای بلند خبر داد: «ابراهیم، به دنیا آمده...» که اسمش را از همان جوانی‌ام گذاشته بودم عارف. خبرِ خوش محمد گرجی از تاریخی‌ترین و لذت‌بخش‌ترین خبرِ زندگی‌ام بوده. که برای دیدنش روز می‌شماردم اما شدت‌گرفتن جنگ پس از قبول قطعنامه، کارم را زارِ زار کرده بود. بگذرم.