فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

تبَر حضرت ابراهیم علیه السلام و بت نمرودیان

به نام خدا. سلام. پاسخم به یک بحث که در گروه مجازی "هیئت رزمندگان" مطرح شد: به جای فرد می‌روم روی فکر که بحث را منطقی‌تر شکوفا می‌کند. در شعار اصلی اسلام -یعنی لا اله الّا الله- دو مفهوم بنیادی "لا" و "اِلّا" خط دیندار را ترسیم کرده است. یعنی در همه‌حال یک آدم توحیدی، هم باور به نفی دارد و هم اعتقاد و ایمان به اثبات. در لا دست به رد و نفی می‌زنیم و در اِلّا دست به اثبات. پس انسان نمی‌تواند به دین گراییده باشد اما تفکر نفی نداشته باشد. تا نفی نکنیم، باور تکمیل نمی‌گردد. حالا این نفی و رد را می‌توان بی‌شمار شماره کرد؛ از بُت سنگ و گِلی تا هر چه جای خدا خواست بنشیند. در معنای امروزی اومانیسم اوج این نفی است که مؤمن نباید در رد چنین ایدولوژی باطلی، شرم داشته باشد. تا اینجا خودم فکر می‌کنم توانستم مطلبی را طرح مسئله کنم که در دنباله می‌خواهم کمی کاربردی‌تر و تاریخی‌ترش کنم.

وقتی بنیانگذار دین حنیف یعنی حضرت ابراهیم ع خواست کار خود را در جامعه شروع کند تا پیام خدا را عملی ساخته باشد، دو رفتار از خود ظهور داد تا هم آیین حُنفاء را روشن کند و هم رد کیش صابئان و بت‌پرستان را تبیین. چون اینان باور داشتند بشر نیاز به میانجی روحانی دارد اما آن میانجی که بشر را به بتواند به خدا ربط دهد و از خدا خبر به بشر آورَد، از جنس آدم نباید باشد. ازین‌رو روی آوردند به هیاکل (=جایگاه‌های عبادی) مثل سیاره ها و ستاره‌ها. حضرت ابراهیم ع ابتدا به شیوه‌ی ویژه با اصحاب هیاکل موافقت کرد تا با این تاکتیک، به طریق استدلال آنان را از بندگی ستاره و سیاره برگرداند و به خدا بپیوندانَد که وقتی گفت ستاره غروب می‌کند پس نمی‌تواند خدای حیّ و حاضر باشد در واقع آنان را خلع سلاح عقیدتی کرد. و همین‌طور در مواجهه‌ی عقلانی با بت‌پرست‌های عصر نمرود تا آنجا گام گرفت که خدای هیکلی‌شان را با تبر نابود کرد و بر زمین انداخت و شروع کرد به گفتار و احتجاح با سران قوم‌شان و آن حرف بزرگ و ماندگارش: بت بزرگ، بت کوچک‌ها را با تبر زد! تبر را هم ماهرانه بر دوش بت بزرگ گذاشت تا فکر آنان ژرف‌تر به کار خود فرو خوانَد. اما نمرود و نمرودیان که عقاید خود را باخته می‌دیدند، به جای پذیرفتن سخن درست، این پیامبر بزرگ خدا را در آتش اندختند تا مثلا" از شرّ پیام و بیان او بِرَهند که آتش را خدا گلستان کرد. بگذرم.

فقط خواستم گفته باشم حضرت ابراهیم ع هرگز شرم نداشت در جای خود، تبر بردارد و حتی خدایان آنان را در بتکده نابود کند. پس دیندار از پیامبران دین الهام می‌گیرد و آنگاه رستگار می‌شود. هر فکر و حزب و فرد و شخصیت بخواهد این مسیر مکتب انبیا ع را (که فقط با تفسیر اهل بیت ع و فقیهان وارسته و مبارز روزگار و اندیشمندان اصیل دین‌شناس، طی‌شدنی است) به مسیر غرب (که حقیقتا"برهنه از تفکر و اندیشه‌ی الهی و سرشار از تباهی و بی‌اخلاقی‌ست) عوض کند، بی‌تردید او نه تنها فکرش عوضی‌ست و بلکه خود هم عاریتی و اسیر خودباختگی‌ست. سخن خلاصه این‌که آتش نمرودیان عصر را  همه‌ی باورمندان به انقلاب اسلامی ایران باید به گلستان تبدیل سازند و تا هیزم برای آتش‌افروزان فراهم نشود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد