فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

بررسی دیدگاه احسان شریعتی، درباره‌ی زوال اخلاق در جامعه‌ی ایرانی

به قلم دامنه: به نام خدا. بررسی دیدگاه احسان شریعتی، درباره‌ی وضعیت زوال اخلاق در جامعه‌ی ایرانی. روزنامه‌ی «صبح امروز» خراسان رضوی، امروز (  ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ ) گفت‌وگوی خود با دکتر احسان شریعتی را به چاپ رساند. من متن کامل آن را خواندم. بهتر دیدم در ستونم، به کمی از آن بپردازم. او در این گفت‌وگو به بررسی وضعیت زوال اخلاق در جامعه‌ی ایرانی، بی‌توجهی به ارزش‌های اخلاقی ایرانی و اسلامی و قطع رابطه با گذشته پرداخته است. از نگاه ایشان، «ایرانیان دچار تناقض‌گویی بسیاری در رفتار و عمل شده‌اند. یعنی طوری سخن می‌گویند و طوری دیگر عمل می‌کنند، از این رو جامعه‌ی ایران برای ایجاد تعادل اخلاقی، نیازمند بازبینی و دگردیسی اخلاقی است.»


«صبح امروز» ۲۰ بهمن ۱۳۹۹


ازین‌رو، در نگاه او برای ایجاد تعادل اخلاقی در جامعه، ایرانِ امروز «نیازمند شناسایی و تکیه بر نیروی جوانِ سالم» است. که البته به گفته‌ی وی، هم اهل «عادت» نشده باشد و هم «دستانی آلوده به فساد نداشته باشد و بتواند این بینشِ نو را به یک منشِ اخلاقی دگرسان و نوین تبدیل و نمایندگی کند.»


درین گفت‌وگو دو نوع اخلاق -به تعبیر برگسون- با دو سرچشمه را مطرح می‌کند؛ «اخلاقِ بسته» و « اخلاقِ باز». خُلقیات بسته مبتنی بر «عادت» و متکی به جبر و فشار قانونی است، که از منظر وی «بیشتر جنبه‌‌ی فقهی و حقوقی» دارد». منظورش این است درین نوع اخلاق، ارزش‌های اخلاق «همچون ایمان دینی» تلقی می‌شود که «نمی‌تواند و نمی‌باید هیچ‌گونه اکراهی در آن راه یابد.» اما اخلاقِ باز، سرچشمه‌‌اش «عشق و ایمان است که عمیقاً شخصی و انفُسی» است. این «بدیل اخلاقی را قهرمانان و قدیسان، انبیای بنیان‌گذار و عرفا در تاریخ با «خیزبرداری حیاتی» نوین خود درمی‌اندازند. درواقع، آن‌ها فراخوانی معنوی جدید و ارزش‌های تازه طرح می‌افکنند.»


نقطه‌ی محوری آقای احسان شریعتی درین مصاحبه این است باید «بینش» را به «منش» تبدیل کرد. و معتقد است چون «خوشبختانه هنوز اکثریت جمعیت ایران» جوان است، پس، «تشنه‌‌ی آیین جوانمردی، آزادگی، تعالی اخلاقی، خیر، زیبایی، حقیقت‌جویی، شجاعت، ایثار و آگاهی است.»؛ در برابر ترس و طمع و جهل.

متن کامل گفت‌وگو در ادامه >>>

متن نقلی: « احسان شریعتی، فیلسوف معاصر ایرانی‌ است. او که دانش‌آموخته فلسفه در مقطع دکتری از دانشگاه سوربن فرانسه است، معتقد است اگر نفی و انقطاع با گذشته صورت گیرد، نمی‌توان میراث گذشته را در خدمت آینده قرار داد. در چنین شرایطی جامعه دچار گذشته‌گرایی شده و یا در پویش نواندیشی بی‌ریشه و تبار می‌شود.


گفت‌وگوی پیشرو در رابطه با بررسی وضعیت زوال اخلاق در جامعه ایرانی انجام شده است. پرسش محوری از این قرار است که آیا جامعه ایرانی با نوعی از هم گسیختگی ارزش‌های اخلاقی روبه‌روست و برای برون‌رفت از این وضعیت نیازمند چه راهکارها و اقداماتی است؟ اتفاقات اخیر چون رفتار نماینده مجلس با یک سرباز و … می‌تواند نشانگر چه ابعادی از وضعیت اخلاقی جامعه باشد و درنهایت قطع رابطه با گذشته می‌تواند عاملی برای فراموشی ابعاد اخلاقی مورد توجه ایرانیان محسوب شود یا خیر؟ همواره از رسانه‌های رسمی نصایح کلی اخلاقی دریافت می‌کنیم، اما در رفتار اجتماعی واقعی انسان‌ها، به‌شکل وحشیانه‌ای عدم رعایت دیگری به‌چشم می‌خورد. بنابراین بی‌اخلاقی اجتماعی و بی‌توجهی به رعایت حقوق دیگران از نوع رانندگی شهروندان گرفته تا رفتار نماینده‌ مجلس، نمود می‌یابد


احسان شریعتی در این گفت‌وگو به زوال اخلاق در جامعه، بی‌توجهی به ارزش‌های اخلاقی باستانی و قطع رابطه با گذشته پرداخته است. او بیان می‌کند که ایرانیان دچار تناقض‌گویی بسیاری در رفتار و عمل شده‌اند. یعنی طوری سخن می‌گویند و طوری دیگر عمل می‌کنند، از این رو جامعه ایران برای ایجاد تعادل اخلاقی، نیازمند بازبینی و دگردیسی اخلاقی است.


برای شروع گفت‌وگو تعریفی از اخلاق و معنای آن ارائه دهید.


انسان از سویی موجودی زنده و طبیعی است و از دیگر سو به تعبیر شوپنهاور «حیوانی است ماوراءطبیعی». اخلاق، در واقع عرصه‌ ارزش‌ها و اصولی است که در عمل و در رویکرد و رفتار انسان نسبت به جهان و دیگران محقق می‌شود. سبک زیست، سکونت، کردار و رفتار انسان با محیط و مردم است که نشان می‌دهد از چه صفات اخلاقی برخوردار است.


آیا اخلاق ماهیتی نسبی دارد یا اینکه دارای اصول ثابتی است که در هر زمان و مکانی مصداق پیدا می‌کند و باید رعایت شود؟


درواقع دو نوع اخلاق داریم؛ اخلاق فردی که شامل اصول کلی اخلاقی است که ارزش‌های عام را به‌شکل جهان‌شمول تبیین و تفکیک می‌کند، اما خطاب به فرد انسانی (و به تعبیر شریعتی، موضوع و معیار اول اخلاق، «ایثار» است و سپس بحث از «خیر و شرّ» و «آمر و ناهی») و در همین حوزه هم می‌توان مانند برخی فیلسوفان اخلاق کلی و انتزاعی(مورال) را از اخلاق عملی و انضمامی(اتیک) جدا ساخت. دیگر، اخلاق در حیات جمعی(«زیتلیشکایت» نزد هگل) است، شامل عُرف، آداب‌ورسوم و… می‌شود. اخلاق دقیقا امری اعتقادی و فردی است؛ حفظ ارزش‌های اخلاقی همچون ایمان دینی نمی‌تواند هیچ اکراهی را بپذیرد. زمانی که اجبار در کار آید دیگر بحث اخلاقی نیست و وارد قلمروی حقوقی می‌شویم. از آنجا که در زبان فارسی همه این ابعاد را به‌طورکلی اخلاق می‌نامیم، برای این تفاوت‌ها نامگذاری‌های دقیق، روشن و متمایز، نداریم. اخلاقیات اجتماعی در جوامع، دوره‌های تاریخی و فواصل جغرافیایی و..، متغیر است و می‌توان آن‌ را «سنت» به‌معنای عام(معادل ترادیسیون یا «فرادهش») هم نامید. این نوع سنن اخلاقی-فرهنگی در هر جامعه‌ در طول زمان، تاریخ و ادوار، مکان و جغرافیای مختلف تغییر می‌کند.


طی هزاران سال گذشته اخلاق اجتماعی یا به‌اصطلاح همان سنت در جامعه‌ی ایران، دچار تغییر و تحول شده یا تقریبا ثابت مانده است؟


بله. دستخوش تغییر قطعی شده است. درواقع سنت اخلاقی ملی ایرانیان، برخاسته از اساطیر در عصر باستانی ایران در نگاه مورخان و فیلسوفان غربی به‌دلیل این‌که از زمان یونانیان تاکنون رقیب تمدنی ما بوده‌اند، مورد توجه بوده و گزارش شده است. برای مثال وقتی نیچه از جمله «فضلیت‌های پارسی»، یکی را «راست‌گویی» می‌خواند، به همان اصل «گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک» اشاره دارد. ایرانیان با جدایی از فرهنگ هندی، اعتقاد به «تفکیک» خیر و شر داشته‌اند که این نکته از جمله، نشان‌گر بنیان‌گذاری نوعی از اخلاق در عصر باستان توسط ایرانیان بوده است.


دین و سنت از منظر اخلاق یکی نیستند؟


مجموع ادیانی که در ایران از آغاز تا کنون، حضور داشتند همچون میترائیسم، زروانی و مزدائیسم، مانوییسم، مزدکیسم، صابئیسم و مسیحیت ارمنی و آسوری تا ورود اسلام، و انواع مذاهب و «فرق و نحل» و آئین‌های بعدی تأثیرگذارنده بر ترکیبی از ارزش‌های اخلاقی در حیات جمعی بودند. به عبارتی دیگر، ارزش‌های اخلاقی دینی خاص برای نمونه اسلامی، در کنار ذائقه‌ و سبک و شیوه‌ی ملی و عُرفی اخلاقی قبلی ادغام شده است. در اینجا از ترکیب اخلاقی دین و سنت (که یکی نیستند)، نوعی «اسلام ایرانی» به‌وجود ‌آمده است.


می‌توان گفت که به‌دلیل تأثیر ادیان گوناگون که آخرین آن‌ها اسلام بوده، ابعاد اخلاقی جامعه ایران دچار تطور و تکامل شده یا در دوره‌هایی انحطاط و ضعف داشته‌ است؟


گرایش‌های دینی و آئینی با ارزش‌های اخلاقی گاه متفاوت و متناقض -هرچند در جوهر اشتراک‌هایی نیز داشته باشند- و از سوی دیگر، ورود عقاید و ایدئولوژی‌های عصر جدید به سرزمین، فرهنگ و جامعه‌ ‌ما کلیت ارزش‌های دینی را به چالش کشیده است. برای نمونه در دوره‌ مدرن، انواع ارزش‌های اخلاقی دوره‌ تجدد را داریم مانند انسان‌گرایی، خردمحوری، آزادی‌خواهی و..، که تأثیر این نوع اخلاق در اقشار و طبقات تحصیل‌کرده و مدرن ایرانی محسوس‌تر است. اخلاق دوره تجدد با ارزش‌های سنتی درگیر شده و ایجادکننده تثلیثی بین ارزش‌های ملی، دینی و مدرن می‌شود. باید بدانیم که این سه ارزش از نظر اخلاقی در تنش با یکدیگر هستند، هرچند مصلحان و نواندیشان تلاش می‌کنند تا این ارزش‌ها را همسو با یکدیگر کنند. ایجاد تعادل اخلاقی در جامعه، نیازمند شناسایی و تکیه بر نیروی جوان سالمی است که معتاد به عادت نشده باشد و دستانی آلوده به فساد نداشته باشد و بتواند این «بینش» نو را به یک «منش» اخلاقی دگرسان و نوین تبدیل و نمایندگی کند. ما به این موضوع، سخت نیازمندیم. به‌طور کلی دو نوع اخلاق _به تعبیر برگسون_ با دو سرچشمه را در فرهنگ و جامعه‌مان داریم؛ «اخلاق بسته» که مبتنی بر «عادت» اجتماعی و متکی به جبر و فشار قانونی برای حفظ انسجام اجتماعی است و بیشتر جنبه‌ فقهی و حقوقی دارد. حفظ ارزش‌های اخلاقی همچون ایمان دینی است که نمی‌تواند و نمی‌باید هیچ‌گونه اکراهی در آن راه یابد. درنتیجه، زمانی که اجبار برای رعایت آن اعمال شود، بحث حقوقی و اجتماعی مطرح می‌شود، نه اخلاقی و اعتقادی.


دویمن نوع آن، اخلاق «باز» است. سرچشمه‌ «اخلاق باز» عشق و ایمان عمیقا شخصی و انفسی است. این بدیل اخلاقی را قهرمانان و قدیسان، انبیای بنیان‌گذار و عرفا در تاریخ با «خیزبرداری حیاتی» نوین خود درمی‌اندازند. درواقع، آن‌ها فراخوانی معنوی جدید و ارزش‌های تازه طرح می‌افکنند.


اگر بخواهیم به وضعیت امروز جامعه بپردازیم به نظر شما جامعه ایران پس از انقلاب تا به امروز چه تغییر و تحولات اخلاقی را طی کرده است؟


اتفاقی که در جامعه ایران رخ داده، این است که پس از انقلاب با استقرار نظام دینی، ارزش‌های اخلاقی به‌صورت فقهی خود، حقوقی و قضایی، مسلط و رسمی شد و درنتیجه، از سویی نوعی صورت‌گرایی فرمالیستی را در ظاهر امر و نوعی سرپیچی درونی را در اکثر موارد اجباری به همراه داشت. در آستانه و طی انقلاب، اقشار و گرایش‌های گوناگون در جامعه حضور داشتند و انقلاب به‌اصطلاح آن‌زمانی «تمام خلقی» بود.


استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی، توسعه، تعالی دینی و اخلاقی از جمله آرمان‌ها و شعارهایی بود که از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی مردم ایران مانند سایر ملل به‌دنبالش بوده‌اند. ورود ایدئولوژی‌های عصر جدید از جمله ناسیونالیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم و در برابر، اسلام نواندیش اصلاح‌گر و مردم‌سالار از جمله ایدئولوژی‌های مطرح در دوران انقلاب بودند. اما به تدریج در دهه‌ 60 نوعی گشت گفتمانی پیش آمده و مسلط شد که آن ‌را اصول‌گرایی و به ‌تعبیر غربی‌ها، بنیادگرایی می‌نامند. در این دوران، گفتمان‌های نواندیش و روشنفکر به حاشیه رانده شد و همین واقعه از آن‌زمان تا به امروز بر دوگانگی، انشقاق و نفاق اخلاقی در جامعه افزود.


پیشتر گفته بودید اگر با گذشته قطع رابطه کنیم، نمی‌توانیم آنچه که میراث گذشتگان ماست را به آینده منتقل کنیم. در جامعه‌ امروز قطع رابطه با گذشته، می‌تواند عاملی برای فراموشی ابعاد اخلاقی مورد توجه ایرانیان محسوب شود؟


دقیقا. زمانی که وارد عصر جدید می‌شویم؛ بیشتر دستاوردهای این عصر در حوزه‌ها‌ی علمی-فنی‌ و حقوقی-سیاسی مثبت است؛ بنابراین زمانی که مطرح می‌شود که می‌کوشیم این دستاوردهای مدرنیته را دریافت و هضم و جذب کنیم و نه دستاوردهای منفی آن همچون رویکرد سلطه بر طبیعت و زیست‌بوم‌ -با آثار مخربش چون فجایع محیط‌زیستی و …تا برآمدن بیماری‌های همه‌گیر-، استثمار انسان از انسان به‌شکل‌های امپریالیستی و برده‌سازی، کاپیتالیستی و توتالیتاریستی.


مسئله این است که پذیرش جنبه‌های مثبت مدرنتیه چه نسبت و تعاملی با سنت گذشته ما پیدا می‌کند؟ باید بتوانیم این موضوع را از لحاظ فرهنگی هضم و تعارض با موانع را «رفع» کنیم(به معنای هگلی حفظ و حذف مثبت و منفی، قوت و ضعف). نقش کار فرهنگی در اینجا اهمیت می‌یابد و لازمه‌ این تحول است. اولین مشکل در زبان و ترجمه خود را نشان می‌دهد. برای نمونه، وقتی دموکراسی و سوسیال-دموکراسی را به زبان خود به مردم‌سالاری سیاسی-اجتماعی ترجمه می‌کنیم؛ برای مردمی که در طول تاریخ این تجربه را به‌صورت زیسته نداشته‌اند، موضوع قدری آرمانی و تخیلی به نظر می‌آید. و گاه حتی از سوی برخی تحصیل‌کردگان متهم می‌شویم که این خواست‌های حداقلی هم رادیکال و تندروانه است! تقدم منافع جمع بر فرد و دفاع از جامعه که مطالبه‌ای مدنی و ابتدایی است و در دموکراسی‌های لیبرال هم اجرا می‌شود. در کشور ما با پشتوانه‌ ارزش‌ها و اصول اخلاقی درونی و عینی نشده و اصل آزادی-عدالت‌خواهی هم گویی فراموش شده است. درحالی که ما همیشه به شکل آرمانی برای عدالت مبارزه کرده‌ایم، اما ازآن‌جا که به‌شکل سیستم علمی و فنی امروزین اجرایی نشده هنوز اتوپیایی به‌نظر می‌رسد. در مقابل بازگشت به گذشته‌های زیادی «طلایی» زمینه‌ قوی دارد!


در ادیان ما نیز به ویژه در اسلام، توجه به این ارزش‌ها همواره وجود داشته است. برای مثال در آیه 13 سوره حجرات مطرح شده که انسان‌ها از هر جنسیت، قوم و طبقه، دین و آیینی که باشند همگان در برابر خدا مساوی‌اند مگر در فضیلت و «تقوا»ی اخلاقی. با این وجود می‌بینیم که همه تبعیض‌های جنسیتی، قومی و دینی همچنان باقی ماندند؛ چراکه همه این موارد جزو سنت و عرف و عادت دیرین و ساختاری و تاریخی ما بودند. درنتیجه باید گذشته را با بازخوانی و نقادی «ازسرگرفت» و عناصر مثبت آن را که با عناصر مثبت عصر جدید همخوان است بدل به ارزش‌ها و پشتوانه‌ اخلاقی حیات جمعی ساخت. یعنی مطرح می‌کنیم حقوق انسان و شهروند، آزادی و عدالت، توسعه و تعالی، عمل به این معیارها «باید» برای وجدان جمعی ما یک «تکلیف» دینی تلقی شود. حال آن‌که از نظر اخلاقی پشتوانه‌ لازم فرهنگی تمهید نشده است.


گفته بودید بازخوانی سنت گذشته برای همسو کردن ارزش‌های اخلاقی با مقتضیات عصر جدید، کمک‌کننده است، آیا جامعه امروز ایران می‌تواند با کمک دین این ابعاد اخلاقی را برجسته و زنده کند؟


تحقق چنین وضعیتی همچون اتخاذ رویکرد اخلاقی بسته یا باز، دقیقا بستگی به برداشتی که از دو نوع دین «ایستا یا پویا» داریم، است. دین در شکل اساطیری و سنتی خود، الزاما پشتوانه‌ اخلاقی کافی نیست؛ چراکه در ذات، امر قدسی فراخلاقی است. سپهر قدسی، سپهر خشیت و عشق، یا ترس و ایمان، یا جلال و جمال الوهی است. انسان در برابر امر قدسی از خوف و خشیت جلال به امن عشق جلال پناه می‌برد. درنتیجه این دو بعد و ساحت مکمل هم‌اند. و اما ربط حوزه‌ دین با اخلاق چیست؟ ما در اخلاق، نیازمند یک اصل و مبنای مطلق عقلانی-ایمانی هستیم. درواقع یک اصل جهان‌شمول مطلق لازم است تا امر نسبی در حوزه‌ اخلاق جمعی که شامل آداب‌ورسوم و رفتار هم می‌شود، بتواند پایه محکم عقلانی-ایمانی داشته باشد تا در حوزه‌ عمل به بایستن و الزام تبدیل شود. پس در اصل، دین (ابتدایی-اسطوره‌ای) می‌تواند در تناقض با اخلاق قرار گیرد؛ چون سپهر امر مطلق و ترس و عشق است و در ادیان باستانی و اسطوره‌ای گاه دستور خدایان که با خشونت همراه است، نیازمند قربانی و تشنه‌ خون‌اند. این خشونت و قربانی در ادیان توحیدی است که مهار می‌شود و اصلاح صورت می‌گیرد(چنانکه پژوهش‌های رنه ژیرار فرانسوی نشان می‌دهد). پس امر دینی با امر اخلاقی متفاوت و به تعبیر کرکگووری دو سپهراند که البته نسبتی با یکدیگر دارند؛ یعنی امر دینی می‌تواند پشتوانه‌ اخلاق باشد و یا حتی در تضاد با آن باشد.


زمانی که امر دینی متباین با اخلاق باشد به تعبیر هگلی، خدایی خشن و ضدانسانی همچون برخی خدایان هندی یا یونانی خواهیم داشت. طبعا این یزدان‌شناسی و «الهیات سیاسی» در قوانین، جامعه و تمامی ابعاد زندگی انسان انعکاس می‌یابد و(به تعبیر هگلی) دین و سیاست در اینجا با هم می‌آمیزند و اخلاق از فردی به جمعی بدل و تجمیع می‌شود. در اجماع، خود یک قوم براساس این اخلاق، یکپارچه عمل و رفتار می‌کند. پس ممکن است در مجموعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌کند، دین به معنای سنت، با ارزش‌های اخلاقی در تضاد قرار گیرد.


مانند شرایط حال حاضر که بنیادگرایانی چون داعش به نام الله و دین این خشونت‌ها و جنایت‌ها را در جهان انجام می‌دهند. در نظر ما چنین اقداماتی، اعمالی عمیقا ضددینی و ضداخلاقی است مثلا همین انفجار اخیر در یک محله‌ محروم و فقیرنشین شیعه‌ عراق و بغداد که به‌عنوان عملیاتی استشهادی انجام شد. کدام حکم دینی در اسلام وجود دارد که مسلمانی این اقدام را براساس آن حکم و قاعده انجام دهد؟!


در اینجا به‌وضوح می‌بینیم که به نام دین در مقابل اخلاق فطری انسانی قرار می‌گیرند و برغم همه آموزه‌های کتاب و سنت آن، مانند این اصل که قتل یک نفس(بی‌گناهان) چنان است که گویی «تمام بشریت و مردم جهان را یکجا و در همان آن کشته باشند»! عمل می‌کنند.


کمی مصداقی صحبت کنیم. در مورد اتفاقاتی که اخیرا در جامعه ما رخ می‌دهد و واکنش‌های جمعی را در پی دارد مثل رفتاری که نماینده‌ای با یک سرباز داشت یا پخش ویدیویی که فردی کودک پنج ساله‌ای را از تسبیح آویزان کرده بود و ..؛ جامعه ایران نسبت به رفتارهایی که صورت گرفته واکنش‌های زیادی نشان داده. آیا چنین واکنش‌هایی نشانگر این است که هنوز بعد اخلاقی برای ایرانیان دارای اهمیت بوده یا ریشه در امر دیگری دارد؟


وقوع چنین رخدادهایی نشانگر وجود بحران عمیق گسترده اخلاقی همه‌جانبه و بی‌سابقه‌ای در جامعه ایران است و نوعی انحطاط اخلاقی را نشان می‌دهد. علت وجود چنین وضعیتی نفاق، انشقاق، در تضاد افتادن ارزش‌ها با یکدیگر و سردرگمی اخلاق فردی و جمعی است. گویی همه چیز از جای خود کنده شده و در جای خود قرار ندارد. غیبت مرجع و معیار اخلاقی در جای خود موجب شده که تمامی ارزش‌ها دچار دگردیسی شود. به گونه‌ای که در زیر پوست شهر، در زیرزمین و در حاشیه‌، و در بُعد پنهان جامعه همین نفاق و چندچهرگی، یا روان‌گسیختگی(اسکیزوفرنی)، از پساپشت نقاب و ماسک وضع، نظم موجود و مدعی ارزش‌های قدسی، دینی و اخلاقی خود را نمایان سازد. همواره از رسانه‌های رسمی، نصایح کلی اخلاقی دینی به گوش می‌رسد، اما در رفتار اجتماعی واقعی انسان‌ها به‌شکل وحشیانه‌ای عدم رعایت دیگری عیان است. بی‌اخلاقی و بی‌توجهی و عدم رعایت حقوق دیگران، از سبک رانندگی شهروندان گرفته(که به‌قولی نماد اخلاق واقعی یک قوم است)، تا رفتار نماینده‌ای از منطقه ما، دیار سربداران و آزادی‌خواهی تاریخی خراسان و مقاومت در برابر مغول، نمود پیدا می‌کند.


درواقع ما با نوعی ازهم‌گسیختگی گسترده‌ی اخلاقی روبه‌رو هستیم که می‌بایست ما را به تأمل بر‌انگیزد. این پرسش ایجاد می‌شود که جامعه ما از کجا، چرا و چگونه به چنین انشقاق و نفاقی دچار شده است؟ امروزه می‌بینیم آحاد ملت یک چیز می‌گویند، اما چیز دیگری می‌خواهند. به چیزی می‌اندیشند، اما به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کنند. درنهایت هم مشخص نیست بسیاری از ما ایرانیان چه می‌گوییم، چه می‌خواهیم که بگوییم، چه می‌اندیشیم و چه انجام می‌دهیم؟


چرا اینهمه یکی نیست! باید توجه داشت در صورت استمرار چنین وضعیتی به عبارتی «سنگ روی سنگ قرار نخواهد گرفت». اگر نقد و بازبینی عمیق ارزشی-اخلاقی از گذشته و حالمان به‌لحاظ روان‌رفتاری اخلاقی صورت نگیرد، پیامدهای بسیاری به همراه خواهد داشت و به وخامت خواهد کشید. نکته‌ درس‌آموز اینجاست که در میدان «آن‌لاین» جنگ ارزش‌ها بر شبکه‌ مجازی و با حضور همگانی و «همه‌گیر»(پان+دموس)، درگیری همه‌ اطلاعات، داده‌ها، باورها، تصویرها و..، سیاست نظارت و کنترل(و همچنین اخلال‌های فیلترینگ، پارازیت و..)، تحمیل‌های رسمی و فرمایشی، اجبارهای صوری و مناسکی در زمینه‌ شرعی و عرفی، فقهی-قانونی، اگرچه ابراز شدیدترین حالات عاطفی-احساسی(بدون محتوای عقلانی-انتقادی)، را به‌روشنی می‌بینیم که جملگی بی‌ثمر است. بازخورد و واکنش‌های روانی-اخلاقی در جامعه، جوانان و فرزندان آقایان و نظام آموزش-پرورشی، و واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های غیرعقلانی و افراط‌وتفریطی‌ جامعه در مجموع نشان از فرایند انحطاط اخلاقی دارد.


اگر این دگردیسی اخلاقی در جامعه اتفاق نیفتد تبعات بلندمدت آن چه می‌تواند باشد؟ و برای این که جامعه حالت متعادل خود را در بعد اخلاقی به دست آورد نیازمند چه راه‌کارهایی است، این راهکارها از سوی چه کسانی باید ارائه شود؟


برای ایجاد دگرگونی عمیق اخلاقی به دو نیرو نیاز داریم: نخست اندیشه‌ راهنمای عملی که افق جدیدی بگشاید و ایمان نوینی بیافریند و ارزش‌های برتری معرفی کند و این امر از طریق نوزایی، با ازسرگیری سرچشمه‌ها، زدودن زنگارها، بازخوانی کلیت سنت گذشته‌‌ تاریخی-فرهنگی ملی ایران و نیز دین‌پیرایی (در اسلام‌پژوهی‌مان) تحقق پیدا می‌کند. برای نمونه در همین امر و مفهوم ملی-مذهبی«طهارت» ایرانی-اسلامی که تبدیل به وسواس صوری بی‌معنا و محتوی و دچار نقض‌غرض شده است.


خلاصه، بینشی نو پیرامون کنش اخلاقی نیاز است که بتواند(به قول فیلسوف فرانسوی، پل ریکور)، به سه پرسش پاسخ دهد: اراده‌ معطوف به سبک زیستی دیگر و زندگی‌ای بهتر، خوب زیستن، ارایه‌ هنجار و معیاری عام و جهان روا، و سرانجام، «حزم» یا حکمتی عملی که به‌شیوه‌ گفت‌وگویی، تناسب و توازنی میان اصول و ارزش‌های جهانشمول و هر موقعیت محلی و مورد انسانی خاص، برای رفع آلام و دردهای ملموس آدمیان برقرار سازد. تعادل اخلاقی جامعه، نیازمند نیروی جوان سالمی است که معتاد به عادت نشده و دستانی آلوده به فساد نباشد. شرط دوم، شناسایی و تکیه بر نیروی جوان سالمی است که معتاد به عادت نشده باشد و دستانی آلوده به فساد نداشته باشد و بتواند این «بینش» نو را به یک «منش» اخلاقی دگرسان و نوین تبدیل و نمایندگی کند. ما به این موضوع، سخت نیازمندیم. خوشبختانه هنوز اکثریت جمعیت ما جوان است و تشنه‌ آیین جوانمردی و آزادگی و تعالی اخلاقی، و «خیر و زیبایی و حقیقت»‌جویی، و شجاعت، ایثار، و آگاهی است. در برابر ترس و طمع و جهل.» (منبع)


بررسی دیدگاه احسان شریعتی

پاسخ به سی سؤال دکتر سریع‌القلم

به قلم دامنه : به نام خدا.  چندی‌پیش آقای دڪتر محمود سریع‌القلم ۳۰ سؤال را (منبع) برای پیش رُوی جمهوری اسلامی ایران پیش ڪشید، من، هر ۳۰ سؤال ایشان را در منابع خواندم، اما درین صحن، به هجده سؤالش جواب‌ڪوتاه می‌دهم. آقای دکتر محمود سریع‌القلم استاد علوم سیاسی است و من نه فقط با کتاب‌های او که با درس‌هایش آشنایم. حتی دانشجوی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل باید با کتاب‌ «توسعه‌یافتگی» و چند کتاب دیگر او، به مقطع ارشد و یا دکتری برود. البته من نگاه منتقدانه هم به این استاد دارم، چون زیاد هم سربه‌زیر نیستم. بگذرم.


دڪتر محمود سریع‌القلم


سی سؤال دکتر محمود سریع القلم درباره‌ی آینده‌ی ایران:


۱. آیا از جهان خواهیم آموخت؟
۲. آیا با جهان همکاری خواهیم کرد؟
۳. آیا رتبۀ حقیقی خود را در نظام بین الملل متوجه خواهیم شد؟
۴. آیا با کشور‌های دیگر رقابت خواهیم کرد؟
۵. آیا با استدلال تغیییر پیدا خواهیم کرد یا بحران؟
۶. آیا ادبیاتِ خود را نسبت به جهان تغییرخواهیم داد؟
۷. آیا تصویرِ جهان از کشور، برای ما اهمیت خواهد داشت؟
۸. آیا اهتمام خواهیم کرد که همسایگان در کشور سرمایه گذاری کنند؟
۹. آیا مزیتِ نسبی خود را در اقتصاد بین الملل مشخص خواهیم کرد؟
۱۰. آیا تخصص در مدیریت را خواهیم پذیرفت؟
۱۱. آیا خودخواهی را به ده درصد خواهیم رساند؟
۱۲. آیا خوش قول خواهیم شد؟
۱۳. آیا برای اندیشه‌های مختلف جا باز خواهیم کرد؟
۱۴. آیا شفافیت را از آزادی رسانه‌ها شروع خواهیم کرد؟
۱۵. آیا آداب انتقاد کردن از یکدیگر را خواهیم آموخت؟
۱۶. آیا اهمیتِ همکاری با یکدیگر را تشخیص خواهیم داد؟
۱۷. آیا جایگاهِ راستگویی در تداومِ دوستی‌ها را کشف خواهیم کرد؟
۱۸. آیا زندگی را جدی خواهیم گرفت؟
۱۹. آیا کمتر حرف زدن، ولی دقیق سخن گفتن برای ما مهم خواهد شد؟
۲۰. آیا سیستمِ رقابت کردنِ منطقی را ایجاد خواهیم کرد؟
۲۱. آیا میان کارآمدی و اعتماد رابطه‌ای وجود خواهد داشت؟
۲۲. آیا هر شهروندی قادرخواهد بود پتانسیل‌های خود را فعلیت بخشد؟
۲۳. آیا برای حفاظت از محیط زیست سرمایه گذاری خواهیم کرد؟
۲۴. آیا قابل اتکا بودن در داخل و خارج برای ما اهمیت خواهد یافت؟
۲۵. آیا اینکه همه شهروندان پس انداز داشته باشند مهم خواهد شد؟
۲۶. آیا قرارداد اجتماعی شکل خواهیم داد؟
۲۷. آیا ثبات اقتصادی ضرورت پیدا خواهد کرد؟
۲۸. آیا سیستم مدیریتی غیرسلیقه‌ای برپا خواهیم کرد؟
۲۹. آیا به فکر کشور در بیست و پنج سال آینده خواهیم بود؟
۳۰. آیا معلوم است چه مسائلی برای ما اهمیت دارند؟





پاسخ‌های دامنه



۱۵. آیا آداب انتقادڪردن از یڪدیگر را خواهیم آموخت؟


دامنه: تا زمانی‌ڪه دو نهاد حوزه و دانشگاه به‌آسانی نتوانند از همدیگر و نیز باهم به قدرت سیاسی، انتقاد مسالمت‌آمیز به قول رایج: (=سازنده) ڪنند، این عیب به عنوان حلقه‌ی مفقوده باقی می‌مانَد و به‌مراتب در جامعه نیز چنین نُقصانی حڪمفرماست.


۱۸. آیا زندگی را جدی خواهیم گرفت؟


دامنه: هنوز در ایران در میانِ هم قدرت و هم جامعه، بر سر اصالت حیات دنیا و آخرت فهم نوین تعمیم نیافته است. به قول آیت‌الله جوادی آملی دنیا با دنیازدگی فرق دارد. دنیا یعنی زیبایی‌های آفرینش اما دنیازدگی یعنی فرعونیت، یعنی قارونیت، و من بیفزایم یعنی بلعم یاعورایّت و دینار و دِرهمیّت. پس؛ زندگی را باید جدی گرفت زیرا دین مبین اسلام آن را مزرعه یعنی پیش‌زمینه‌ی زیبای آخرت دانست.


۲۲. آیا هر شهروندی قادر خواهدبود پتانسیل‌های خود را فعلیت بخشد؟


دامنه: تا زمانی ڪه از تز سه‌بُعدی رهبری یعنی رفع فقر و فساد و تبعیض چیزی به‌جز همان شعار باقی نمانده باشد، نه. زیرا یڪ اصل در عدالت علوی و یا حتی عدالت رالزی، برابریِ فرصت است. برابری انسانی پیشڪش. زشت‌ترین ڪُشنده‌ی این پتانسیل‌ها برای شهروندان «رانت» و فڪر منجمد تفتیش عقاید مردم است. حتی اگر شهروندی خواست ڪارگر نگهبان فلان پلاژ فلان اداره در لب دریا باشد باید ولایت فقیه را قبول و التزام داشته باشد. خُب، نداشته باشد، مگر عصر، عصر شاه است ڪه اگر ڪسی به شاه التزام و اعتقاد نداشت  و عضو حزب رستاخیز نبود، از ایران برود. وقتی شهروندی حق شغل ندارد، یعنی همان اخراج از ایران. پوزش؛ این جواب ڪمی طول ڪشید


۲۸. آیا سیستم مدیریتی غیرسلیقه‌ای برپا خواهیم ڪرد؟


دامنه: قرار بود تا ۱۴۰۰ به این چشم‌انداز برسیم. ڪه نرسیدیم. یڪ دولت، طی هشت سال در تمام مدت، سلیقه‌ای عمل ڪرد و شخصی و با شیوه‌ی یڪدندگی، ڪه حتی سازمان برنامه‌وبودجه -ڪه مرڪز تقسیم پول بر حسب ڪارشناسی‌ست- تعطیل و منحل ڪرد و آب از آب تڪان نخورد. این مدیریت غیرسلیقه‌ای زمان می‌برَد. چه مرحوم رفسنجانی ڪه پایه‌گذار و بدعت‌گذار مدیریت سلیقه‌ای و چه آن دولت مشهور ۹ + ۱۰ ڪه مدیریت سلیقه‌ای را به بدترین شڪلش درآورده بود، ضربه‌ی ڪاری را به سیستم مدیریتی غیرسلیقه‌ای زدند، و نه فقط حرفِ رهبری را بر زمین می‌زدند ڪه  آن فرموده‌ی امام خمینی را نیز نادیده می‌گرفتند ڪه قرار بود بعد از جنگ همه به قانون اساسی برگردند.


۲۹. آیا به فڪر ڪشور در بیست و پنج سال آینده خواهیم بود؟


دامنه: سند چشم‌انداز، برنامه‌های متعدد ۵ساله و نیز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت برای همین آینده‌پژوهی و آینده‌نگری بوده و هست. به فڪر خواهیم بود، اما دشمن درین مسیر بدترین عناد را با ایران می‌ڪند. زیرا یڪ ایران قوی را نمی‌خواهد ببیند، غرب، قدرتی مافوق اسرائیل جعلی در منطقه را خط قرمز می‌داند، تفڪری برآمده از آپارتاید (=برتری‌دادن) سیاسی بین‌المللی، ڪه فلسفه‌ی سیاسی لیبرالی غرب را به رسوایی برده است.


۳۰. آیا معلوم است چه مسائلی برای ما اهمیت دارند؟


دامنه: از نظر رهبری هنوز اقتصاد برای ڪشور باید محوریت داشته باشد و شرڪت‌های دانش‌بنیان و نیز خط مقاومت و ایران قویِ توأمان در اقتصاد و بازدارندگی نظامی. از نظری جناح چپ، توسعه‌ی سیاسی اولویت دارد و سازگاری با غرب. از نظر جناح راست ولایت‌پذیری اصالت دارد و اقتصاد معیشتی و رونق بازار و طبقه‌ی بازاریان. و از نظر نیروهای میانه یعنی حزب ڪارگزاران رشد طبقه‌ی متوسط و سرمایه‌دار مهم است و سیاست حداقلی آزادی سیاسی یعنی توسعه‌ی آمرانه. و از نظر پاره‌ای از تفڪرات ایران، گرایش به باستان و بازتولید تز ایرانی ڪوروشی مهم است. از این‌رو، به نظر من در این زمینه ما محتاج خرَدجمعی و توافق انسجامی هستیم.


بقیه در ادامه


۲۵. آیا اینکه همه‌ی شهروندان پس‌انداز داشته باشند مهم خواهد شد؟


دامنه: بیشتر مردم ایران از اقتصاد سر در نمی‌آورند؛ فرهنگِ اسراف و تبذیر هم دارند. حجم و تعداد وعده‌های غذایی بالایی دارند. حتی مدتی‌ست خیلی‌ها با مُد روز پیش می‌روند. من جایی خواندم یا شنیدم مردم انگلیس هنوز هم کمتر پول نقد یا کارت اعتبار به همراه دارند تا خرج خود را کنترل کنند. بنابراین؛ بیشتر مردم ایران هنوز فکر پس‌انداز در سر ندارند و تا ۲۵ سال آینده هم احتمال می‌دهم چنین باشند. سعی می‌کنند با اقتصاد معیشتی و قناعت پیش بروند؛ حق را نادیده نگیرم درّه‌های فقر هم وجود دارد، نیز قلّه‌های تکاثُر و ثروت.



۵. آیا با استدلال، تغییر پیدا خواهیم کرد یا بحران؟


دامنه: ایران هیچ‌گاه بحران‌ساز برای هیچ کشوری نبوده است. برای منطقه و جهان حرف برای گفتن دارد. اما هستند کسانی که خیال می‌کنند بستر سیاست با هیاهو و جنجال پیش می‌رود. باید انقلابی‌گری درست تعریف شود که جناح راست آن را در حصار خود می‌خواهد. و نیز اصلاحات باید بازتعریف شود که جناح چپ مدعی آن است. تا این دو تئوری -که منبعی برای شکاف فعال و خفته است- به‌درستی تئوریزه نشود، این مشکل برای ۲۵ سال آینده هم، ایران را اسکورت می‌کند!



۸. آیا اهتمام خواهیم کرد که همسایگان در کشور سرمایه گذاری کنند؟


دامنه: همسایگان ایران مشکلاتی افزون‌تر از ایران دارند. یک همسایه‌ی خوب همانطور که برای یک خانه‌ی مسکونی نعمت و مؤثر است، برای کشور نیز چنین است. ایران با ۱۵ کشور همسایه است، اما کاش آنان سرمایه‌گذار بودند؛ بیشترشان اقتصادی وابسته و آسیب‌پذیر دارند. ایران باید شرق دور را با خود همراه کند و با غرب به تعامل برسد؛ اما تا مسأله‌ی اسرائیل جعلی باقی‌ست، موضوع حل نمی‌شود.



۱۴. آیا شفافیت را از آزادی رسانه‌ها شروع خواهیم کرد؟


دامنه: نه. من دورنمای کشور را تا دو دهه‌ی دیگر به گونه‌ای نمی‌بینم که به آزادی رسانه‌ها برسیم چه رسد به شفافیت. البته رسانه‌ها هم اغلب آماتورند نه حرفه‌ای. یک روزنامه یا ماهنامه در ایران وجود ندارد که برند بین‌المللی داشته باشد و بُرد جهانی.



۱. آیا از جهان خواهیم آموخت؟


دامنه: به قول رودکی عزیز که شعرش را غنی و گرامی می‌دانم:


هرکه نامُخت از گذشت روزگار

نیز نامُوزد ز هیچ آموزگار


۲۳. آیا برای حفاظت از محیط زیست سرمایه‌گذاری خواهیم کرد؟


دامنه: میان مردم و محیط زیست از نظر من رابطه‌ی تبایُن برقرار است که گویا هیچ‌گاه با هم جمع نمی‌شوند و جدا از هم‌اند. تا وقتی هر انسان تبَر است بر ریشه‌ی طبیعت و درخت و بوم‌زیست. و نیز تا تفنگ است علیه‌ی خرس و باز و سمور و حتی گُراز و الاغ، همین است که همین است. سری به یک پارک عمومی در جنگل یا دُمن یا شاندیز و حتی گوشه‌های بیرونی حرم‌های مطهر بزنید خواهی دید که بشر با زمین و هوا و اکسیژن و شهر و دیار و لایه‌ی ازون چه می‌کند. باید تمرین کرد. باید آموزش داد. باید مدرسه‌های «فکرت» و «نُوج» بیاراست.



۲۶. آیا قرارداد اجتماعی شکل خواهیم داد؟

دامنه: اگر قرارداد اجتماعی به آن مفهوم مدرن عصر روشنگری نزد اصحاب قرارداد «هابز، لاک و روسو»ست، نه. چون پیش از انعقاد قرارداد، در نزد و نظریه‌ی علمای شیعه، اصل ولایت فقیه یک اصل پیشینی و مفروض است در عصر غیبت. مگر آن‌که تا ۲۵ سال آینده، نسل جدید مطالبه‌ی دیگری بخواهد. ولی بعید است.


۲۰. آیا سیستمِ رقابت کردنِ منطقی را ایجاد خواهیم کرد؟

دامنه: رقابت یک پیش‌زمینه‌ی فکری و سیاسی می‌خواهد یعنی نظام احزاب. ظاهراً در نگرش پاره‌ای علما در نظام ولایت فقیه، احزاب سیاسی باید در ولایت فقیه مستحیل شوند و کارگزار آن باشند. پس، رقابت به شکل مدرن و مبتنی بر دموکراسی کامل، دور از انتظار است. به عبارتی به تعبیر مرحوم دکتر علی شریعتی، دموکراسی هدایت‌شده مدّ نظر صاحبان قدرت است، نه دموکراسی به مفهوم مصطلح.

۱۳. آیا برای اندیشه‌های مختلف جا باز خواهیم کرد؟

دامنه: اندیشه‌های مخالف، مختلف‌اند. اختلاف فکری فراوان و ژرفی با هم دارند. بخشی از روحانیت که بیشتر خود را مسئول و متصدی و حتی صاحب نظام می‌پندارد، نه به‌زودی اجازه‌ی چنین ایده‌آلی را می‌دهد و نه در دیرزمان.


۷. آیا تصویرِ جهان از کشور، برای ما اهمیت خواهد داشت؟

دامنه: برای همه، این مسأله یکسان نیست. مثلاً آقای سیدمحمد خاتمی توسعه‌ی متوازن را می‌خواهد که لازمه‌اش رابطه‌ی سازگار با جهان است. یک آقایی -که دولت ۹ + ۱۰ را ریاست می‌کرد- مدیریت‌کردنِ جهان! را می‌خواهد. و اما رهبری در پی مبارزه‌ی انقلابی و بی‌واهمه با بخش ناسازگار جهان است که بخش سازگار جهان را از رابطه با ایران برحذر می‌دارد. تلقی‌های دیگری هم در میان ایرانیان و عوامل قدرت وجود دارد، که همه‌وهمه نشان می‌دهد تصویر جهان از کشور، یک متغیّرِ زیاد دخیلی نیست.


۱۲. آیا خوش‌قول خواهیم شد؟

دامنه: در میان قدرتمندان تنها متاعی که یافت نمی‌شود همین است. این، ما را حالاحالاها دنبال می‌کند؛ ممکن است حتی تا ۱۴۴۴. زیرا بخشی از صفات دولتمردان، نقضِ عهد است. وقتی پیمان‌شکنی با مردم رایج است، خوش‌قولی، به عنوان یک انتظار و مطالبه‌ی نظری صِرف می‌ماند. فقط نگاه کنیم چهار رئیس‌جمهور بعد از امام خمینی چه قول‌هایی به مردم دادند. البته باید درین مسیر فضای رسانه، اخلاقی‌تر و حرفه‌ای‌تر عمل کند و قدرت را بازخواست نماید، باحوصله و تأنّی و شکیبایی و چشم‌داشت درازمدت؛ و این بستر را با بحث‌های متفکرانه پیش برانَد، نه با سرگرمی‌ها و انتشار هجویات و شایعات.


۱۶. آیا اهمیتِ همکاری با یکدیگر را تشخیص خواهیم داد؟

دامنه: ایرانی‌ها در کُشتی قوی‌اند؛ چون انفرادی‌ست، اما در بازی دسته‌جمعی که خردجمعی باید سرشکن شود، زیاد نه. بخشی از صاحب‌مَنصبان و حتی بدنه‌ی اجتماعی و نیز  حوزه‌های علمیه سعی دارند زیر پایِ همدیگر را خالی کنند. از نظر من، اهمیتِ همکاری با یکدیگر، نیازمند شکل‌گیری احزاب و فراهم‌سازی فعالیت آزاد و قانونی آنان است. روزگاری کافه در فرانسه مرکز انقلاب و روشنگری‌ها بود. ایران، نیازمند برنامه‌ای است که در آن افراد به‌آسانی بتوانند کنار هم کار فکری و سیاسی کنند، یعنی گسترش لجنه‌های فکری سیاسی که زمینه‌ساز باهم بودن‌هاست و تعامل و تفکر.

نڪته:  البته خدمات و حسنات بی‌شمار جمهوری اسلامی ایران و برڪات انقلاب اسلامی هم قابل انڪار نیست.

۳ دلیل برای فهم وضع موجود جامعه ایران

دکتر محمود سریع القلم. استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر حوزه توسعه

 

به نظر می رسد تحلیل و شناخت از وضع موجود جامعه ما بسیار اندک است. مدیران کار طبیعی خود را انجام می ­دهند.

این کار عمدتاً Propaganda است. در چنین شرایطی، وظیفه کانونی روشنفکران، تفکیک تحلیل از Propaganda است. روی آوردن به نبض جامعه و Fact ها، بهترین روش علمی برای شناخت است. ۳ دلیل برای فهم وضع موجود جامعه قابل تصور است:


دکتر محمود سریع القلم


۱- کشور ما، کشور افراد است و نه سیستم­ ها. الفاظی مانند رویه، قاعده، قانون، آیین نامه و چارچوب در توسعه یافتگی کشورها مقدس هستند. اصولاً، سیستم ها هستند که توسعه را هدایت می ک­نند. اما در پیشبرد بسیاری از امور در جامعه ما، در نهایت باید رضایت افراد را جلب کنیم تا آنکه طبق مقررات و آیین نامه ها عمل کنیم. بی ­دلیل نیست در آلمان، ساعت پنج بعدازظهر همه محل کار خود را ترک می­کنند تا بروند و زندگی کنند. لزومی ندارد تا ۱۲ شب جلسه بگذارند. جلسات فراوان به معنای ناهماهنگی و معرف فقدان رویه و قاعده است. طی ۱۷۰ سال تجربه تحول در کشور، نتوانسته­ ایم مهم ترین فرآورده مدرنیته که سیستم­ سازی در همه عرصه­ ها است را ایجاد کنیم. تقریباً حل هر مسئله­ ای تابع رأی، سلیقه، خواسته­ ها، منافع و حتی مزاج افراد است.

این وضعیت به صورت طبیعی فراز و نشیب دارد. انسان ها همیشه حالات ثابتی ندارند و افکار و تمایلات روحی آنها ممکن است در شرایط مختلف متفاوت باشد و تحت ­الشعاع منافع آنی باشد. متکی بودن به افراد، بی ­ثباتی می­ آورد. در حالی که رویه ­ها و سیستم­ ها ثبات دارند و شهروندان می­ توانند خروجی آنها را پیش بینی کنند. از ۱۳۵۰ به بعد نه تنها به طرف سیستم نرفته ­ایم بلکه به صورت مقایسه­ ای با کشورهای هم طراز خود، غلظت نقش فرد در تصمیم­ گیری، تصمیم ­سازی و حکمرانی را به شدت افزایش داده­ ایم. امروز در جهان، سیستم­ ها، خطاها را تشخیص می ­دهند و نه افراد. بنابراین، بی ­ثبات هستیم چون با درصد بالا، تحت تأثیر قضاوت افراد هستیم نه سیستم ­ها؛




۲- ابهام در سیاست­ گذاری ها. به­ طور اعجاب­ آوری، علاقه فراوانی داریم در خانواده، در ادارات، در جامعه، همه جا تقریباً، امور را و افراد را کنترل کنیم. کنترل را بر روابط قاعده ­مند ترجیح می­ دهیم. چون کنترل را بر مدیریت اولویت می ­دهیم، به یک خصلت ضد توسعه مجهزیم: ابهام. بدون شفافیت در سیاست­ گذاری ها، برنامه ­ریزی­ ها و قواعد نمیتوان پیشرفت کرد چون شفافیت، اطمینان خاطر می­ آورد. به همان دلیل که با افراد دمدمی مزاج نمی­توان، عمارت دوستی ساخت، در شرایط ابهام هم نمی­توان برنامه ­ریزی کرد و آینده ­ای مطمئن بنا کرد.

 بقیه ادامه ادامه مطلب ...

گفت‌و‌گو با علی اکبر محتشمی‌پور

گفت‌و‌گو با علی اکبر محتشمی‌پور
نفوذ با ماسک انقلابی‌گری

مجتبی   حسینی

 حدود ١٠ سال است که هجرت کرده، از تهران به نجف. علاقه‌ای به سخنرانی و مصاحبه و دیده شدن ندارد. هرچند از الاسبقون و شناسنامه‌دارهای انقلاب است و گفته‌ها و ناگفته‌های فراوانی دارد اما دیگر اهل وعظ و خطابه و خاطره‌گویی نیست. هر از چندگاهی به تهران باز‌می‌گردد و دوستان و آشنایانش را می‌بیند و به نجف باز می‌گردد. از عالم سیاست بهتر از خیلی‌ها خبر دارد. هر چه باشد روحانی سیاستمداری است که از سال ١٣٤١ تاکنون در متن سیاست بوده اما دیگر کار سیاسی نمی‌کند. سخن از علی‌اکبر محتشمی‌پور است. روحانی سیاستمدار ٧٢ ساله‌ای که شاید فقط برای « امام» حاضر به گفت‌وگو باشد. همین است که به بهانه مصاحبه جدیدش با شفقنا که به گفته خودش در نجف انجام شده با او تماس گرفتم تا شاید با انتشار بخش‌هایی از مصاحبه‌ای که ٦ سال پیش با او داشتم و به دلایلی منتشر نشد رضایت بدهد. می‌گوید حتما یک جا بنویس که این مصاحبه جدید نیست و چند سال قبل انجام شده. نگرانی‌اش از این بابت است که اهالی رسانه گمان کنند او روزه سکوت خود را شکسته است شرطش را می‌پذیرم و دقایقی درباره نکات اصلی گفت‌وگویش با شفقنا و ظلم‌ستیزی‌های امام در عراق و حمایت ایشان از سید‌حسن شیرازی و جلوگیری از اعدام او حرف می‌زنیم. آخر سر هم درباره انتخابات عراق. همین بود که پیش از قطع تلفن با خنده گفت: «حالا کمونیست‌ها هم در پارلمان عراق نماینده دارند.» لازم به ذکر است که متن زیر، بخش‌های منتشر نشده مصاحبه‌ای است که سال ٩١ با حجت‌الاسلام سید‌علی‌اکبر محتشمی‌پور انجام شده و به مناسبت فرارسیدن سالگرد ارتحال امام خمینی تقدیم حضور می‌شود.



سالگرد ارتحال امام خمینی فرصت مناسبی است تا از جنابعالی به عنوان یکی از السابقون انقلاب این پرسش را در میان بگذاریم که چرا امام خمینی در وصیتنامه‌شان و در سخنان‌شان اینقدر پرشدت درباره حضور نامحرمان در ارکان انقلاب و نظام هشدار داده‌اند؟ این نامحرمان انقلاب آیا در بدنه سیستم نفوذ کرده‌اند؟


حضرت امام با بینشی بلند و تحلیلی جامع می‌دانستند که شیاطین روزگار برای از کار انداختن موتور انقلاب و بی‌هویت کردن آن حتما وارد عمل خواهند شد. از همین رو رخنه و نفوذ عوامل ضد‌انقلاب با پوشش انقلابی‌گری در نهادها و ارکان انقلاب همیشه در مرکز توجهات ایشان قرار داشت. امام نگران نفوذی‌ها بودند. همه هشدارهای‌شان بر اساس همین نگرانی بود که مبادا با نفوذ نامحرمان در ارکان نظام بسترهای شکست انقلاب و نظام فراهم شود.


 بقیه ادامه

ادامه مطلب ...

توسعه چیست؟

نقد روایت محمود سریع‌القلم از توسعه

محور توسعه نخبگان‌اند یا مردم


توضیح: تبدیل مسئله توسعه ملی به یک دغدغه عمومی و مسئله جدی فکری در میان اندیشمندان حوزه‌های اجتماعی کشور و زمینه‌سازی برای تولید گفتارهای منظم در حوزه توسعه ملی یکی از دغدغه‌های «محسن رنانی» است. او به امید پدیداری تدریجی یک «گفتمان ملی توسعه» در ایران، تصمیم گرفته سلسله «گفت‌وگوهای توسعه» را. اندیشمندان حوزه‌های علوم اجتماعی ایران برگزار کند. بر‌این‌اساس و با همکاری پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت‌ مدرس، برگزاری سلسله‌گفت‌وگوهای توسعه از مهرماه سال جاری آغاز شده است.  در «گفت‌وگوهای توسعه»، پس از انتخاب صاحب‌نظر، تمامی نوشته‌ها، منشورات و مکتوبات او را یک «گروه بازخوان» مطالعه می‌کنند و آن‌گاه از مجموعه آنها «روایت توسعه» مبتنی بر نگاه آن صاحب‌نظر استخراج می‌شود.


این روایت در یک نشست طولانی با صاحب‌نظر، بررسی و تنقیح و تکمیل می‌شود. سپس روایت استخراجی در اختیار ناقدان قرار می‌گیرد و آنان با مطالعه «روایت» در چند جلسه گفت‌وگوی مفصل با صاحب‌نظر به واکاوی نقد و تحلیل ابعاد مختلف آن نظریه می‌پردازند. در پایان این فرایند ما به یک «روایت نهایی و بسط‌یافته از مسئله توسعه‌نیافتگی ایران»‌ از نگاه یک صاحب‌نظر خاص دست خواهیم یافت.


دکتر محمود سریع‌القلم، نخستین متفکری بود که برای دور اول این گفت‌وگوها انتخاب شد. ناقدان «روایت محمود سریع‌القلم» نیز - که روایت او را از سه منظر آکادمیک، اجتماعی و سیاسی نقد می‌کردند- آقایان دکتر عباس حاتمی (دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان)، دکتر احمد توکلی (عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی و نماینده سابق مجلس) و دکتر علیرضا علوی‌تبار (عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل مدنی ایران) بودند.  گزارش زیر چکیده‌ای از مباحث مطرح‌شده در دور اول «گفت‌وگوهای توسعه» است که در مهر و آبان سال جاری در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس برگزارشده است.


دکتر محمود سریع‌القلم

محمود سریع‌القلم بیشتر به بنیان توسعه‌نیافتگی در ایران توجه می‌کند؛ یعنی خلق‌وخوی شخصیت ایرانی و البته آنچه در ذیل «اقتدارگرایی» اکثریت ایرانیان قابل توضیح است. او درس‌گرفتن از تجربه‌های جهانی توسعه و حکمرانی را معیار و مبنا می‌داند. به روندهای «سیاست‌گذاری» اقتصادی و نیز «مباحث سیاسی، اجتماعی روز و در سطح ملی، جهانی و منطقه‌ای»، اهمیت بیشتری می‌دهد و به‌تبع‌آن، عملا بین‌المللی‌تر از بقیه نظریه‌پردازان توسعه فکر می‌کند.


سریع‌القلم به ایرانی جهانی‌شده می‌اندیشد که بتواند از پس‌ تاریخ ‌درآید و روبه‌سوی افق‌های آینده گذار کند. ازاین‌منظر می‌توان او را ذیل اندیشمندان گفتمان گذار قرار داد. گفتمانی که به تجربه‌های جهانی کشور- ملت‌های موفق نظر می‌کند: از چین و کشورهای آمریکای لاتین تا آلمان، ژاپن، ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس؛ بنابراین تمام تلاش سریع‌القلم بر این است که اسباب و لوازم این گذار را فراهم آورد. او به نسل‌های آینده ایرانیان امیدوار است و تصویر مطلوب خود را از شهروند ایرانی شایسته، سیاست‌مدار، سیاست خارجی ایرانی و... ارائه می‌دهد.

بقیه ادامه

ادامه مطلب ...

ایران اولین دولت جهان

جواد طباطبایی مطرح کرد:
«ما [ایران] هرگز وارد امت نشدیم. در جهان اسلام هم مثل همه ادیان لازم است که خلیفه‌ای برای جانشین بنیانگذار دین باشد، اما ایرانیان هرگز آن خلیفه رسمی را به رسمیت نشناختند. اما ما به شکل متفاوتی جانشینی پیامبر(ص) را فهمیدیم و با این فهم متفاوت به کلی از جهان اسلام بیرون بودیم. یعنی در درونش بودیم، چون کشوری مسلمان بودیم، اما بیرونش بودیم زیرا وارد امت نبودیم، به همین دلیل است که عرب‌ها هنوز هم ما را به رسمیت نمی‌شناسند. زیرا ما از آغاز بیرون بودیم.
در زمان آل بویه ایرانیان خلیفه تعیین می‌کردند و خلیفه را جایگزین می‌کردند، زیرا می‌گفتند این خلیفه با من سازگار نیست (نه اینکه من با او سازگار نیستم) . می‌دانید که انتقام اصلی را با آمدن ترکان به ایران گرفتند، این بود که شمشیرداران ترکی که در اختیار خلافت بودند، بر ایران مسلط شدند. تعبیر من این است که مسلط شدن آنها انتقامی است که خلافت از ایران گرفت، زیرا ایران زیر بار خلافت عباسی نرفت.
روزنامۀ اعتماد 13 مهر 1396
این انتقام دوم است، انتقام اول داستان پیچیده‌تری دارد که در تاریخ طبری و بلعمی گفته‌اند و گفته‌اند وقتی ایران سقوط کرد، شخصی گفت بالاخره عرب انتقامش را از عجم گرفت. فرانسوی وقتی از درون امت مسیحیت بیرون آمد، ناگزیر بود که تعبیر ملت را به کار ببرد، اما ما بیرون امت بوده‌ایم و ما خودمان را ملت می‌فهمیدیم و بنابراین نیازی نداشتیم بگوییم چه هستیم. به این علت است که در شاهنامه هزار ایران و ترکیبات آن برای واقعیت ما به کار رفته است و به این علت این کتاب را حماسه ملی ایران خوانده‌اند، زیرا بیان وجود یک ملت است. ابن کثیر عرب در قرن هشتم گفته است که عرب نمی‌تواند شاهنامه داشته باشد. مشخص است زیرا شاهنامه داشتن مستلزم ملت بودن است...
 
ادامه مطلب ...

دکتر حبیب‌الله پیمان از کودتای 28 مرداد 1332 چه می‌گوید؟

مصاحبۀ روزنامۀ شرق با دکتر حبیب‌الله پیمان 29 مرداد 1396:

‌در برخی روایت‌ها و خبر‌ها آمده شما از بازداشت‌شدگان شب کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ بوده‌اید، کجا و چطور بازداشت شدید؟
نه، به این صورت نبود، من درآن ایام در تهران به‌سر می‌بردم. در حالی که در اصل در شیراز سکونت داشتم. در سال وقوع کودتا دانش‌آموز سال ششم دبیرستان و عضو حزب «مردم ایران»، معروف به خداپرستان سوسیالیست در شیراز بودم. برای تعطیلات تابستانه در تهران بودم که کودتای ۲۵ مرداد اتفاق افتاد. فردای شکست کودتای اول، همراه آقای حسین راضی از رهبران حزب به تبریز رفتیم.

دکتر حبیب‌الله پیمان و مهندس میرحسین موسوی

دکتر حبیب‌الله پیمان و مهندس میرحسین موسوی

قرار بود علاوه بر بازدید از شعب حزب در آذربایجان، چند میتینگ سیاسی نیز در محکومیت کودتا و حمایت از نهضت ملی و دکتر مصدق برگزار شود. بعد از برگزاری میتینگ در تبریز صبح چهارشنبه ۲۸ مرداد با قطار عازم بندر شرفخانه در کنار دریاچه ارومیه شدیم تا از آنجا با لنج به ارومیه برویم. پیش از رسیدن به بندر، خبر کودتا پخش شد؛ همراه با شایعه کشته‌شدن دکتر فاطمی و قیام مسلحانه قشقایی‌ها ضد کودتاچیان. از ادامه سفر منصرف شدیم و در یکی، دو روز مخفیانه به تهران برگشتیم.

شب ٢٩ مرداد سال ١٣٣٢ و یک شب بعد کودتا به تهران رسیدید؟
بله، سربازان و تانک‌های ارتش در تمام سطح شهر پراکنده بودند و ‌دارودسته شعبان ‌بی‌مخ و اعضای دو حزب فاشیستی سومکا و آریا به دفاتر احزاب، روزنامه‌ها و نشریات طرفدار نهضت ملی حمله‌ور شده بودند و تخریب و غارت می‌کردند. باشگاه حزب مردم ایران نیز به دست همین افراد که دفترشان در همان نزدیکی در میدان بهارستان ابتدای خیابان ژاله قرار داشت، تخریب و غارت شده بود. بازداشت‌ها به‌طور گسترده در سطح شهر ادامه داشت. بسیاری متواری و مخفی شدند. من هم بعد از چند روز اقامت مخفیانه به شیراز برگشتم.
اوضاع و حال‌وهوای تهران پس از کودتا چگونه بود؟
دو روز بعد از کودتا از تبریز به تهران رسیدیم. فکر می‌کنم صبح ٣٠ مرداد بود که همراه دو نفر دیگر از اعضای حزب «مردم ایران» برای کسب آگاهی از آنچه در شهر می‌گذرد، به راه افتادیم.، دفاتر احزاب و باشگاه‌های سیاسی که بیشتر در اطراف میدان بهارستان و خیابان‌های منتهی به آن قرار داشتند، همه مورد حمله قرار گرفته بودند، جلوتر از همه به دفتر روزنامه «باختر امروز» حمله شده و تخریب شده بود.  اما محوطه خانه دکتر مصدق از فاصله چندصدمتری دیگر در محاصره نیروی انتظامی بود و اجازه نمی‌دادند کسی نزدیک شود. شهر، چهره‌ای آشفته و مضطرب داشت. اوباش در سطح شهر شعار جاوید شاه و مرگ بر مصدق سر می‌دادند و فضا ملتهب و مردم در بهت‌ و اندوه ناباورانه ناظر پیروزی و شادی کودتاچیان بودند.
طرفداران مصدق چه زمانی به خیابان‌ها آمدند و اعتراض کردند؟
علاوه بر نیروهای متشکل در احزاب، دانشگاه و بازار دو پایگاه اصلی و پرقدرت نهضت ملی محسوب می‌شد. دانشگاه که تعطیل بود و تا اواسط مهر هم بازگشایی نشد اما چند روز بعد از فردای کودتا و بعد از انتشار نخستین بیانیه نهضت مقاومت ملی با عنوان «نهضت ادامه دارد»، دانشجویان و فعالان احزاب ملی در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر در اطراف بازار و در محله‌های بیشتر جنوبی، تظاهرات خیابانی را کلید زدند اما تظاهراتشان پراکنده بود و بیشتر حالت تجمع و گریز داشت.>
 

ادامه مطلب ...