فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

۳ دلیل برای فهم وضع موجود جامعه ایران

دکتر محمود سریع القلم. استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر حوزه توسعه

 

به نظر می رسد تحلیل و شناخت از وضع موجود جامعه ما بسیار اندک است. مدیران کار طبیعی خود را انجام می ­دهند.

این کار عمدتاً Propaganda است. در چنین شرایطی، وظیفه کانونی روشنفکران، تفکیک تحلیل از Propaganda است. روی آوردن به نبض جامعه و Fact ها، بهترین روش علمی برای شناخت است. ۳ دلیل برای فهم وضع موجود جامعه قابل تصور است:


دکتر محمود سریع القلم


۱- کشور ما، کشور افراد است و نه سیستم­ ها. الفاظی مانند رویه، قاعده، قانون، آیین نامه و چارچوب در توسعه یافتگی کشورها مقدس هستند. اصولاً، سیستم ها هستند که توسعه را هدایت می ک­نند. اما در پیشبرد بسیاری از امور در جامعه ما، در نهایت باید رضایت افراد را جلب کنیم تا آنکه طبق مقررات و آیین نامه ها عمل کنیم. بی ­دلیل نیست در آلمان، ساعت پنج بعدازظهر همه محل کار خود را ترک می­کنند تا بروند و زندگی کنند. لزومی ندارد تا ۱۲ شب جلسه بگذارند. جلسات فراوان به معنای ناهماهنگی و معرف فقدان رویه و قاعده است. طی ۱۷۰ سال تجربه تحول در کشور، نتوانسته­ ایم مهم ترین فرآورده مدرنیته که سیستم­ سازی در همه عرصه­ ها است را ایجاد کنیم. تقریباً حل هر مسئله­ ای تابع رأی، سلیقه، خواسته­ ها، منافع و حتی مزاج افراد است.

این وضعیت به صورت طبیعی فراز و نشیب دارد. انسان ها همیشه حالات ثابتی ندارند و افکار و تمایلات روحی آنها ممکن است در شرایط مختلف متفاوت باشد و تحت ­الشعاع منافع آنی باشد. متکی بودن به افراد، بی ­ثباتی می­ آورد. در حالی که رویه ­ها و سیستم­ ها ثبات دارند و شهروندان می­ توانند خروجی آنها را پیش بینی کنند. از ۱۳۵۰ به بعد نه تنها به طرف سیستم نرفته ­ایم بلکه به صورت مقایسه­ ای با کشورهای هم طراز خود، غلظت نقش فرد در تصمیم­ گیری، تصمیم ­سازی و حکمرانی را به شدت افزایش داده­ ایم. امروز در جهان، سیستم­ ها، خطاها را تشخیص می ­دهند و نه افراد. بنابراین، بی ­ثبات هستیم چون با درصد بالا، تحت تأثیر قضاوت افراد هستیم نه سیستم ­ها؛




۲- ابهام در سیاست­ گذاری ها. به­ طور اعجاب­ آوری، علاقه فراوانی داریم در خانواده، در ادارات، در جامعه، همه جا تقریباً، امور را و افراد را کنترل کنیم. کنترل را بر روابط قاعده ­مند ترجیح می­ دهیم. چون کنترل را بر مدیریت اولویت می ­دهیم، به یک خصلت ضد توسعه مجهزیم: ابهام. بدون شفافیت در سیاست­ گذاری ها، برنامه ­ریزی­ ها و قواعد نمیتوان پیشرفت کرد چون شفافیت، اطمینان خاطر می­ آورد. به همان دلیل که با افراد دمدمی مزاج نمی­توان، عمارت دوستی ساخت، در شرایط ابهام هم نمی­توان برنامه ­ریزی کرد و آینده ­ای مطمئن بنا کرد.

 بقیه ادامه ادامه مطلب ...

گفت‌و‌گو با علی اکبر محتشمی‌پور

گفت‌و‌گو با علی اکبر محتشمی‌پور
نفوذ با ماسک انقلابی‌گری

مجتبی   حسینی

 حدود ١٠ سال است که هجرت کرده، از تهران به نجف. علاقه‌ای به سخنرانی و مصاحبه و دیده شدن ندارد. هرچند از الاسبقون و شناسنامه‌دارهای انقلاب است و گفته‌ها و ناگفته‌های فراوانی دارد اما دیگر اهل وعظ و خطابه و خاطره‌گویی نیست. هر از چندگاهی به تهران باز‌می‌گردد و دوستان و آشنایانش را می‌بیند و به نجف باز می‌گردد. از عالم سیاست بهتر از خیلی‌ها خبر دارد. هر چه باشد روحانی سیاستمداری است که از سال ١٣٤١ تاکنون در متن سیاست بوده اما دیگر کار سیاسی نمی‌کند. سخن از علی‌اکبر محتشمی‌پور است. روحانی سیاستمدار ٧٢ ساله‌ای که شاید فقط برای « امام» حاضر به گفت‌وگو باشد. همین است که به بهانه مصاحبه جدیدش با شفقنا که به گفته خودش در نجف انجام شده با او تماس گرفتم تا شاید با انتشار بخش‌هایی از مصاحبه‌ای که ٦ سال پیش با او داشتم و به دلایلی منتشر نشد رضایت بدهد. می‌گوید حتما یک جا بنویس که این مصاحبه جدید نیست و چند سال قبل انجام شده. نگرانی‌اش از این بابت است که اهالی رسانه گمان کنند او روزه سکوت خود را شکسته است شرطش را می‌پذیرم و دقایقی درباره نکات اصلی گفت‌وگویش با شفقنا و ظلم‌ستیزی‌های امام در عراق و حمایت ایشان از سید‌حسن شیرازی و جلوگیری از اعدام او حرف می‌زنیم. آخر سر هم درباره انتخابات عراق. همین بود که پیش از قطع تلفن با خنده گفت: «حالا کمونیست‌ها هم در پارلمان عراق نماینده دارند.» لازم به ذکر است که متن زیر، بخش‌های منتشر نشده مصاحبه‌ای است که سال ٩١ با حجت‌الاسلام سید‌علی‌اکبر محتشمی‌پور انجام شده و به مناسبت فرارسیدن سالگرد ارتحال امام خمینی تقدیم حضور می‌شود.



سالگرد ارتحال امام خمینی فرصت مناسبی است تا از جنابعالی به عنوان یکی از السابقون انقلاب این پرسش را در میان بگذاریم که چرا امام خمینی در وصیتنامه‌شان و در سخنان‌شان اینقدر پرشدت درباره حضور نامحرمان در ارکان انقلاب و نظام هشدار داده‌اند؟ این نامحرمان انقلاب آیا در بدنه سیستم نفوذ کرده‌اند؟


حضرت امام با بینشی بلند و تحلیلی جامع می‌دانستند که شیاطین روزگار برای از کار انداختن موتور انقلاب و بی‌هویت کردن آن حتما وارد عمل خواهند شد. از همین رو رخنه و نفوذ عوامل ضد‌انقلاب با پوشش انقلابی‌گری در نهادها و ارکان انقلاب همیشه در مرکز توجهات ایشان قرار داشت. امام نگران نفوذی‌ها بودند. همه هشدارهای‌شان بر اساس همین نگرانی بود که مبادا با نفوذ نامحرمان در ارکان نظام بسترهای شکست انقلاب و نظام فراهم شود.


 بقیه ادامه

ادامه مطلب ...

آیت الله العظمی منتظری

ذربارۀ آیت الله العظمی منتظری

حجت الاسلام مجتبی لطفی رییس دفتر مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری، درباره‌ی رابطه‌ی آیت الله منتظری و حجت الاسلام سید احمد خمینی،این نکات را نوشت:

«رابطه و موضع گیری سید احمد خمینی فرزند امام خمینی و مؤثرترین فرد در تصمیمات وی، با برخی رجال کشور و از جمله آیت الله منتظری دارای فراز و فرودهایی است که شرح آن یک کتاب می‌شود. سید احمد پس از انقلاب و در سال ۵۸ طی نامه‌ای با لحن خاص از آقای منتظری گله می‌کند که چرا مردم شعار امید امت امام برای وی سر می‌دهند؟ چرا او دفتر دارد و چرا خطبه‌های نماز جمعه ایشان از تلویزیون با خلاصه و شرح آن پخش می‌شود؟ اما در سال ۶۱ از رهبری آینده آقای منتظری دفاع می‌کند!



پس از آن و در ادامه، آنچه که از گزارش آیت الله منتظری و برخی از اطرافیان ایشان بر می‌آید سید احمد با این تحلیل که می‌توان پس از درگذشت آیت الله خمینی با کوچ به بیت آیت الله منتظری، منتظری را قالبی دیگر از همان سیاست‌ها و مدیریت گذشته تلقی کرد، به دنبال آنچه که وی تصفیه بیت آقای منتظری از نفوذی‌ها می‌نامید، رفت.



آقای منتظری می‌گوید: «این‌ها با این سرو صداها و جوسازیها می‌خواستند افرادی را در بیت من بگذارند و به وسیله آنها مرا کنترل کنند. این‌ها برای بعد از امام به دنبال “ولایت بر فقیه”بودند نه به دنبال “ولایت فقیه”».



آقای منتظری در برابر این سناریو، با توجه به شخصیت مستقلش چه کرد و چه واکنش‌هایی در پی داشت؟ در این مختصر نمی‌گنجد و انجام آن به برکناری یا استعفا (که نمی‌توان هر دو را تحلیل واقعی کرد) انجامید. آیت الله منتظری بنابر شواهدی که مطرح می‌کند سید احمد خمینی را به عنوان عامل اصلی در ایجاد چهره‌ای منفی از خود نزد آیت الله خمینی می‌داند و معتقد است اگر نامه‌های ایشان به ویژه نامه‌های ماه‌های پایانی‌اش به آقای خمینی می‌رسید رابطه، تا این حد منفی نمی‌شد. پس از پایان قائم مقامی برخی تحلیل‌ها توسط دوستان سید احمد و اعضای بیت امام منتشر شد.





گذشته از آن کتابچه‌ای بدون مجوز رسمی و در تیراژ بسیار بالا و گسترده منتشر و در روزنامه‌ها هم به چاپ رسید و کسی جرأت پاسخ گویی نداشت. آیت الله منتظری رنجنامه را از ظالمانه‌ترین کارها نامید. در این کتابچه سید احمد اخبار، اطلاعات و نامه‌های آیت الله منتظری را مُثله و مطالبی را تحریف شده مطرح می‌کند، یکی ازاطرافیان آقای منتظری را به … متهم می‌کند و آنچه جناح چپ انجام داد یعنی ممانعت از طرح مرجعیت آقای منتظری را پیش بینی می‌کند.



آقای منتظری می‌گوید برخی از نامه‌های امام نمی‌تواند دست خط ایشان باشد و شواهدی هم ذکر می‌کند. پس از درگذشت پدر آقای منتظری در اول خرداد ۶۸ تسلیتی از ناحیه بیت امام صادر نمی‌شود. آقای منتظری در پی عارض شدن بیماری برای امام دو بار درخواست ملاقات با ایشان را می‌کند اما جواب منفی می‌شنود.



پس از درگذشت ایشان پیام تسلیتی صادر می‌کند و با احمد و سعید، دو فرزندش، راهی مرقد ایشان و سپس جماران می‌شوند اما می گویند: احمد آقا خواب است و… آقای منتظری بر می‌گردد قم؛ اما پیغام می‌دهد من حاضرم باز هم به جماران برگردم و به خانواده‌ی ایشان تسلیت بگویم. احمد آقا در پاسخ می‌گوید: «رفقای ما صلاح نمی‌دانند ایشان به بیت امام بیاید.» پس از آن به آیت الله منتظری نوبت می‌دهند که برای امام در مسجد اعظم قم مراسم بگیرد اما این مراسم را که سخنرانش آقای فلسفی بود، به هم می‌زنند… . آیت الله منتظری اما به نقل از افرادی می‌گوید: «احمد خمینی از مسائل گذشته اظهار تأسف می‌کرده و نادرست می‌دانسته است».



این‌ها و بیش از این نگاه آیت الله منتظری به سید احمد را نشان می‌دهد با این حال اما برخورد عاطفی و صمیمانه و مشفقانه و بدون داشتن کوچک‌ترین کینه، آیت الله منتظری با سید احمد آقا و خانواده‌شان، پس از اعلام بستری شدن در بیمارستان و پس از درگذشت وی، در دو پیام به مرحوم آیت الله پسندیده مشاهده می‌شود. پیام‌هایی که هرگز پاسخی هم به آنها داده نشد...


راه دوری نرویم آقای دری نجف آبادی شاگرد آیت الله منتظری بود و چند ماهی رییس دفتر ایشان! وقتی وزیر اطلاعات خاتمی شد بعد از سخنرانی ۱۳ رجب آقای منتظری، استادش را فاقد سلامت کامل در برخورد و نقد و نظر دانست و از نغمه‌های شیطانی و وسوسه‌های نفسانی نام برد و نمایشگاهی بر پا کرد با نام «پیچک انحراف» برای تخریب استادش! اما استاد عاری از کینه، وقتی مادر شاگرد از دنیا رفت برایش پیام تسلیت نوشت! (منبع)

مقایسۀ چهره های چپ و راست ایران

مقایسۀ تصویری جناح راست و چپ

طرحی از دامنه

1


حسین شریعتمداری . سعید حجاریان

راستی: مدیر کیهان. منصوب رهبری در مؤسّسۀ کیهان

چپی: کنارگذاشته از قدرت، مَنصب، صلاحیت. و ترور
2

مرتضی نبوی . بهزاد نبوی

راستی: مدیر رسالت. منصوب رهبری در تشخیص مصلحت

چپی: کنارگذاشته از قدرت، مَنصب، صلاحیت. و زندان

ادامه دارد...

اندیشۀ سیاسی آیت الله العظمی سیستانی

نوشتۀ سید آصف کاظمی: «بررسی رفتار سیاسی آیت‌الله سیستانی (با تأکید بر وحدت و نفی اشغالگری)»

بسم‌الله الرحمن الرحیم

چکیده

دیدگاه و رفتار سیاسی آیت‌الله سیستانی بعد از سقوط صدام، به‌عنوان یک نیروی سیاسی فعال در عراق، بیش‌ازپیش مورد توجه قرار گرفت. یافته‌های بحث نشان می‌دهد که موضع گیری­های مردم سالارانه و رفتار سیاسی آیت الله سیستانی با پشتیبانی و رضایت نسبی تمام اقوام و پیروان مذاهب مختلف در عراق همراه شد. رفتار سیاسی ایشان وی را به الگوی بی‌بدیلی تبدیل ساخت و اشغالگران را وادار نمود تا در انتقال قدرت و تدوین قانون اساسی، پیشنهادهای ایشان را بپذیرند. نگاه ویژه به امنیت و رفاه، مبارزه با فساد، توجه به نقش زن در جامعه، رصد سرنوشت کلان جهان اسلام به‌ویژه مسائل فلسطین، قانون مداری، تقریب گرایی توجه ویژه به وحدت و مخالفت با اشغالگری از نشانه‌های سیاسی هستند که در رفتار آیت‌الله به فراوانی قابل‌مشاهده هستند.

واژگان کلیدی

آیت‌الله سیستانی، وحدت‌گرایی، اشغالگران، مردم‌سالاری، قانون‌گرایی

مقدمه

نگاه و سبک سیاست ورزی مراجع شیعه در حوزه سیاست و ظرفیت‌های متفاوت آن در هر زمان و مکان می‌تواند نشان دهد که چگونه مراجع بزرگ شیعی با الهام از ائمه معصومین بنا به شرایط زمان و مکان و ظرفیت‌های اجتماعی و سیاسی طرحی نو پی‌ریزی کرده و فراتر از قالب‌های شناخته‌شده حرکت کنند. یکی از این مراجع بزرگوار که دیدگاه و رفتارش نسبت به سیاست و امور سیاسی موردبررسی قرار گیرد، آیت‌الله سیستانی است. دیدگاه او برای هر سیاست‌مداری که از غرب و شرق و بلاد اسلامی به عراق وارد می‌شود مهم است، اما او نه قدرت نظامی در اختیار دارد و نه حزب سیاسی و نه سرمایه‌های اقتصادی. آیت‌الله سیستانی به‌عنوان مرجع دینی، در مراحل حساس نقش رهبری بیدار و آینده‌نگر را ایفا کرده است.

جایگاه آیت‌الله سیستانی در جامعه عراق ناشی از سه عامل مشخص است که عبارت‌اند از: جایگاه حوزه علمیه نجف در عراق؛ به رسمیت شناخته شدن اعلمیت فقهی آیت‌الله سیستانی؛ و موضع‌گیری‌های مردم‌سالارانه ایشان درروند تحولات این کشور، مواضع اسلامی و مردم‌سالارانه آیت‌الله سیستانی که با پشتیبانی و رضایت نسبی تمام اقوام و پیروان مذاهب مختلف همراه شد وی را به الگوی بی‌بدیلی برای طرفداران مردم‌سالاری تبدیل ساخت و اشغالگران را وادار کرد تا در انتقال قدرت و تدوین قانون اساسی روند مردم‌سالارانه پیشنهادهای ایشان را بپذیرند. (حاجی یوسفی و عارف نژاد، ۴۳)

پژوهشگران متعددی ضمن بررسی وضعیت جدید عراق، به جایگاه، آیت‌الله سیستانی در تحولات عراق اشاره‌کرده‌اند ولی در بین تحقیقات منتشره چند اثر بـا دقت بیشتری اندیشه‌ها و موضع‌گیری آیت‌الله سیستانی در عـراق را بررسی کرده‌اند... ادامۀ مطلب

ادامه مطلب ...

پاسخ محسن آرمین به سرتیپ حسین نجات

پاسخ محسن آرمین به سرتیپ حسین نجات (زیباییی نژاد) جانشین سازمان اطلاعات سپاه. هر دو عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب. آرمین جناح چپ سازمان و نجات جناح راست سازمان:
«دعوای سازمانی: محسن آرمین، هفته‌هاست که در گیرودار «اتهامی» قرار دارد که سعی می‌کند او را به عنوان «بازجو» معرفی کند؛ عنوانی که در پی سلسله گفت‌وگوهای «تسنیم» با هدف واکاوی فعالیت‌های سیاسی دهه ٦٠ برآمد، از سوی دو عضو اولیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مطرح شد که در همان سال‌های نخست پس از شکل‌گیری این سازمان، راه خود را از سایرین جدا کرده بودند. اکبر براتی و سردار نجات، با مرور سال‌های فعالیت خود در سازمان، مطالبی را در مورد برخی اعضای آن و از جمله شخص محسن آرمین مطرح کرده و عنوان بازجو را به او داده است.
پاسخ محسن آرمین به سرتیپ حسین نجات (زیبایی نژاد) جانشین سازمان اطلاعات سپاه در روزنامه اعتماد 11 آبان 1396
براتی که عضویت گروه توحیدی صف در دهه ٥٠ و سازمان مجاهدین انقلاب را در سال‌های منتهی به انقلاب در کارنامه دارد، در گفت‌وگویی [در تسنیم: اینجا] اعلام کرد: «امثال آرمین بعدها جذب بهزاد نبوی شدند و آن پیشینه بدشان باعث شد تا وقتی به طور مثال به عنوان بازجو انتخاب شوند، فکر کنند که اصول بازجویی همان اصولی است که ساواک در رژیم سابق پیاده کرده و باید با شدیدترین رفتار با متهمان برخورد کنند و بی‌محابا از قدرت استفاده کردند».
با این صحبت‌های براتی، محسن آرمین سکوت را جایز ندانست و در پاسخ به او گفت: «اولا آقایان صادق نوروزی، قدیانی و عرب‌سرخی هیچگاه بازجو نبودند. آقایان نوروزی و قدیانی (افرادی که براتی نام‌شان را در کنار آرمین به عنوان بازجو ذکر کرد) هیچگاه عضو سپاه یا وزارت اطلاعات یا دادستانی انقلاب نبودند که کسی را بازجویی کرده باشند.
آقای عرب البته عضو سپاه بود اما مسوول گزینش در واحد اطلاعات سپاه بود و شغل ایشان هیچ ربطی به متهمان و بازجویی از ایشان نداشت. این حقیقتی نیست که آقای براتی از آن بی‌اطلاع باشد و متاسفانه چاره‌ای نداریم جز اینکه بگوییم آقای براتی آگاهانه و صریحا دروغ می‌گوید.»
هرچند محسن آرمین در پاسخ به اکبر براتی در مقام دفاع از خود و دیگر یاران عضو سازمان مجاهدین برآمد اما در گفت‌وگوی دیگر تسنیم باز هم با صفت «بازجو» روبه‌رو شد. 
این‌بار سردار نجات جانشین سازمان اطلاعات سپاه که در برابر سوال تسنیم درباره بازجو بودن یا نبودن آرمین در زندان اوین قرار گرفت، عنوان کرد: «اولا اینکه کسی که در بند ٢٠٩ بوده افتخار است چراکه با گروهکی‌ها و تروریست‌ها برخورد کرده است. اگر کسی امروز آن را انکار می‌کند، می‌خواهد بگوید من مخالف برخورد با منافقین بودم! البته ما خوشحال می‌شویم که امثال ایشان که کمکی به انقلاب نکردند، صف خود را از انقلابیون جدا کنند لیکن بر خلاف ادعای ایشان اتفاقا ایشان جزو بازجوهای بند ٢٠٩ بودند حالا اگر پشیمان شده‌اند مربوط به خودشان است.»
با گذشت دو روز از این اظهارات، محسن آرمین در پاسخ به مباحثی که پیرامون بازجو بودن او مطرح شد، جوابیه‌ای را در اختیار روزنامه اعتماد قرار داد:

بسم‌الله الرحمن الرحیم
جناب آقای سردار حسین زیبایی‌نژاد (نجات)
سلام علیکم
مصاحبه سیاسی مورخه ۸ آبان ۹۶ شما را با خبرگزاری تسنیم و مطالبی که راجع به من گفتید، خواندم. ابتدا قصد تصدیع نداشتم اما به دلایلی که خواهم گفت قلمی کردن این پاسخ را ضروری یافتم. واقعیت این است که موج حملات تبلیغاتی علیه اینجانب از چند ماه پیش آغاز شد. ابتدا فردی با سابقه نفاق که پس از طی دوران محکومیت در سال‌های ۶۰ اکنون در خارج از کشور به سر می‌برد و وظیفه حمله توامان به سازمان مجاهدین خلق و اصلاح‌طلبان را برعهده دارد در مطلبی علیه مرحوم آقای رفسنجانی بی‌مناسبت مرا به عنوان اصلاح‌طلبی که در سال‌های ۶۰ جزو مسولین زندان اوین و وزارت اطلاعات بودم متهم به شکنجه کرد. هرچند انتخاب من از میان همه اصلاح‌طلبان خیلی عجیب بود اما سخن آن فرد را حمل بر کینه‌های فروخفته کردم. یکی دو ماه بعد خبرگزاری تسنیم [...] عین همان اتهامات را متوجه من کرد. این‌بار نیز حمل بر صحت کردم که شاید اقدامی فردی است و نه سناریویی طراحی شده. تا اینکه ماه گذشته همین خبر‌گزاری از سرداری بی‌ستاره و البته غیر مستعفی که هیچگاه در عرصه رسانه‌ای و خبری حضوری نداشته مصاحبه‌ای منتشر کرد و از زبان او مرا متهم کرد که در دهه شصت شکنجه‌گری خشن بودم. پس از آن نیز مصاحبه‌ها و میزگردهای دیگری از این دست از سوی خبرگزاری تسنیم منتشر شد.
نکته مشترک در تمام این موارد این است که خبرنگار این خبر‌گزاری در ضمن مباحث دیگر بی‌مناسبت درباره بازجو بودن آرمین می‌پرسد و از مصاحبه شونده تایید می‌گیرد و همین تایید را تیتر می‌کند. به این ترتیب دریافتم اظهارات آن فرد در خارج کشور چندان هم اتفاقی نبوده است.
این‌بار هم ظاهرا نوبت به سردار باستاره‌ای چون شما رسیده که در این سناریو ایفای نقش کنید. قبلا به دوستانتان در خبرگزاری تسنیم تذکر دادم که اولا این شیوه تبلیغ صریح و مستقیم که به سبک تبلیغات روسی بسیار شبیه است اثر عکس دارد. حداقل اندکی برای مخاطب شعور قائل باشید و حرفه‌ای‌تر عمل کنید. ثانیا اتهام شکنجه در سال‌های شصت در زندان بیش از آنکه چهره مرا مخدوش کند تایید تمام ادعاهای مخالفان جمهوری اسلامی است. [...] در واقع دوستان خبرگزاری تسنیم چنان گرفتار باندبازی‌های سیاسی و کینه‌توزی علیه رقیب شده‌اند که نمی‌فهمند برشاخ نشسته و بن می‌برند. برای اثبات شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی چه بهانه‌ای بهتر از خبر خبرگزاری منسوب به سپاه پاسداران که به صراحت می‌گوید پرسنل سپاه در آن سال‌ها مرتکب چنین فجایعی می‌شدند؟

جناب سردار زیبایی‌نژاد
حتما از من که عمری را در فعالیت سیاسی گذرانده‌ام انتظار ندارید که>>
ادامه مطلب ...

جریان های سیاسی ایران

فیض‌الله عرب‌سرخی در مصاحبه با روزنامۀ شرق 5 مهر 1396


‌برای شروع بفرمایید در چه خانواده‌ای متولد شدید و در کدام محله زندگی کردید


من متولد یکم مهر١٣٣٧ هستم. در یک خانواده نسبتا پرجمعیت به دنیا آمدم. سه برادر و سه خواهر داشتم که من فرزند دوم خانواده محسوب می‌شدم. پدرم در همان منطقه شهباز جنوبی سابق، (هفده شهریور جنوبی فعلی) کسب‌وکار کوچکی داشت. از سال ١٣٤٤ که به تهران مهاجرت کردیم، در همان منطقه ساکن شدیم و هنوز هم در همان منطقه به سر می‌بریم. 


‌ شما در ایام کودکی با بچه‌محل‌هایی هم‌بازی بودید که بعدا در زمره چهره‌های سیاسی محسوب شدند. مثل مرحوم حسن شایانفر. ارتباط شما در کودکی چگونه بود؟ 


آشنایی من با حسن شایانفر از طریق برادرش علی بود. علی از حسن کوچک‌تر بود و من با او رفیق بودم. ما یکدیگر را در مسجد محل دیدیم و آشنا شدیم. این آشنایی به رفت‌وآمد خانوادگی انجامید و به‌این‌ترتیب من با مرحوم حسن هم آشنا شدم. او برادر بزرگ علی بود. علی در دانشگاه فردوسی مشهد درس خواند و بعد به مجاهدین خلق پیوست و در نهایت هم اعدام شد. 


‌در اعدام‌های قبل از انقلاب یا بعد از پیروزی؟ 


بعد از انقلاب دستگیر و اعدام شد. ما دو سال در یک دبیرستان مشترک درس می‌خواندیم. حسن هم در همان دبیرستان درس می‌خواند و یک سال از من و علی بالاتر بود، اما رفاقت ما یعنی من و حسن بعد از انقلاب خیلی جدی شد، سال ٥٨ حسن شایانفر را به شبکه توزیع جراید تهران معرفی کردم. از آنجا شایانفر وارد فعالیت‌های مطبوعاتی شد.چ


و

‌شما قبل از انقلاب هم فعالیت مبارزاتی داشتید. آیا این فعالیت به‌واسطه آشنایی با علی شایانفر بود؟ آیا فعالیت مشترکی هم داشتید؟ 


به‌واسطه علی نبود، مسجد محله ما، پاتوق نیروهای فعال بود. 


‌کدام مسجد؟ 


مسجد الصادق، معروف به مسجد حاج‌عبدالله. کسی که هزینه‌های مسجد را تأمین می‌کرد، فردی به نام حاج‌عبدالله بود که به‌همین‌دلیل مسجد هم به نام او معروف بود. فضای مسجد سیاسی بود و ما با مسائل سیاسی آشنا می‌شدیم. از بچه‌های آن مسجد بعضی‌ها به چریک‌های فدایی خلق پیوستند، بعضی به توده گرویدند و برخی هم ماندند و در جبهه به شهادت رسیدند. چهره‌های نام آشنایی نبودند. من از ٩سالگی به این مسجد رفتم. ابتدا با آموزش قرآن شروع کردم و بعد ادبیات عرب را یاد گرفتیم و به‌تدریج وارد فضای مطالعاتی شده و در این فضا با گروه‌های سیاسی آشنا شدیم. انقلاب که پیروز شد من ٢١ سالم بود. 


‌علی به شما پیشنهاد داده بود به سازمان ملحق شوید؟ 


خیر، او از سال ٥٧ به سازمان ملحق شده بود. من از ابتدای انقلاب به سازمان مجاهدین انقلاب پیوسته بودم و از همان ابتدا با او دراین‌باره بحث داشتم، بنابراین هیچ‌وقت فضایی فراهم نمی‌شد که او بخواهد چنین پیشنهادی به من بدهد. 


‌بحث شما درباره چه موضوعاتی بود؟ 


بحث‌هایی که بین مجاهدین خلق و انقلاب وجود داشت از مباحث ایدئولوژیک گرفته تا مسائل سیاسی بر سر موضوعاتی مثل انقلاب و نظام. در واقع همه بحث‌هایی که بین مجاهدین خلق و انقلاب محل مجادله بود بین ما رواج داشت. به یاد دارم روزهای آخر بهمن ٥٧ بود که علی به منزل ما آمد؛ گفت ازآنجاکه امام گفته به دانشگاه بازگردید، من هم به مشهد (محل تحصیلش) برمی‌گردم. بعد از آن ملاقات، شاید من دو، سه باری که به مشهد رفتم یا یکی، دو باری که او برای سرزدن به خانواده‌اش به تهران آمده بود، یکدیگر را ملاقات کرده بودیم. ملاقات ما زیاد نبود، به‌ویژه آنکه شکاف فکری ما هم شکافی جدی بود. 


‌سازمان (مجاهدین انقلاب) از پیوستن هفت گروه تشکیل شد. پس شما هم احتمالا در یکی از این گروه‌ها عضویت داشته‌اید؟ 


بله. من با بعضی از دوستان امت واحده از جمله آقای قنادها از گذشته آشنایی داشتم. روزهای قبل از پیروزی انقلاب و ورود امام به کشور، جایگاه، قطعه و سکوی سخنرانی امام در بهشت زهرا، مشخص شده بود. گروهی هم حفاظت از این قطعه را برعهده داشتند که من در این گروه بودم و از سه، چهار شب قبل از ورود امام، در بهشت زهرا از آن قطعه حفاظت می‌کردیم. 


‌یعنی شما جزء کمیته استقبال بودید؟ 


بله، ما جزء کمیته انتظامات بودیم. امام بعد از ورود به کشور در مدرسه علوی مستقر شدند و ما هم کار انتظامات را در آن مدرسه پی گرفتیم. با پیروزی انقلاب، من با دوستانی که از بچه‌های زندان بودند، در مدرسه علوی، در قالب کمیته مستقر شدیم؛ با توجه به این ارتباط ما با این دوستان عملا به فضای گروه امت واحده وارد شدم. مثلا روز بیست‌وسوم یا بیست‌وچهارم بهمن بود که من در مسجد علوی با آقای نبوی آشنا شدم. در حقیقت آقای نبوی من را به

ادامه مطلب ...

حزب توسعه ملی ایران اسلامی به جای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

گفت‌وگو با محمد سلامتی: محرمانه‌های یک سازمان نیمه‌مخفی

فرزانه آئینی: کار سازمانی را دوست دارد و اهل لابی‌گری است، به‌همین‌دلیل تا پیش از اینکه میدان را به جوان‌ترها بسپارد، در همه ادوار گذشته انتخابات ریاست‌جمهوری جلوتر از همفکرانش پیشگام می‌شد و برای یافتن کاندیدای مناسب رایزنی می‌کرد. 
او محمد سلامتی است که نظاره‌گر تحولات سیاسی بی‌شماری در تاریخ معاصر کشور بوده است. تحولاتی که به نظر او پشت‌سرگذاشتنشان مفید اما پرهزینه بوده‌ است. سلامتی ١٩ سال – از سال ٧٠ تا ٨٩- به صورت پیوسته دبیر‌کلی سازمان مجاهدین را عهده‌دار بود و پیش از آن نیز سه سال یعنی از سال ٥٨-٦١ سکان‌داری این تشکل سیاسی را در دست داشت. در گفت‌وگو با او که حالا عنوان دبیرکل سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را پسوند اسمش دارد، چگونگی تشکیل و فعالیت‌ها و ماجرای انحلال سازمان در سال ٨٩ را بازخوانی کردیم. ‌سلامتی در تمام زمان مصاحبه با حوصله از نقش‌آفرینی‌های سازمان در بزنگاه‌های سیاسی- امنیتی پس از انقلاب سخن گفت، گاه لبخندش چاشنی مرور خاطراتش می‌شد، گاهی هم نگاهی سرد و تأسف‌بار همراه دلسردی‌هایش از عالم سیاست. مشروح این مصاحبه در پی می‌آید.


‌سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دو دوره ظهور و بروز داشت؛ یک‌بار در سال ٥٨ و بار دیگر پس از انحلال در سال٧٠، این سازمان چرا و با چه ایده‌ای تأسیس شد؟

سازمان اولیه «مجاهدین انقلاب اسلامی» اوایل سال ٥٨ تشکیل شد و بنای تشکیل را هم هفت گروه مبارز و مجاهد – امت واحده، توحیدی بدر، منصورون، توحیدی صف، فلق، فلاح و موحدین – گذاشتند که قبل از انقلاب علیه رژیم شاه فعالیت داشتند. هدف سازمان حفظ و توسعه انقلاب بود و این موضوع خیلی واضح در مرام‌نامه سازمان منعکس شده بود.


فعالیت سازمان در ابتدا نیمه‌مخفی و نیمه‌علنی بود. علت نیمه‌‌مخفی‌بودن فعالیت‌ها هم این بود که اطمینانی برای دوام انقلاب وجود نداشت. ما آن ایام فکر می‌کردیم انقلاب ممکن است ضربه بخورد و ضدانقلاب قدرت را به دست گیرد؛ بنابراین بخشی از فعالیت‌های سازمان که امنیتی و نظامی بود، مخفی و برخی دیگر که سیاسی بود علنی انجام می‌شد.

‌چرا نام «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را انتخاب کردید، آیا می‌خواستید جایگزینی برای مجاهدین خلق باشید؟
همان‌طور که می‌دانید بعضا نیروهای سازمان پیش از انقلاب در سازمان مجاهدین بودند که بعدها از آنها جدا شدند اما ما هرگز نمی‌خواستیم به جای سازمان مجاهدین خلق باشیم، چون آنها را قبول نداشتیم. ما خودمان بودیم. ابتدا برای نام‌گذاری استفاده از کلمه مجاهد را اقدامی معمول تلقی می‌کردیم، اما وقتی حساسیت بیش از معمول مجاهدین خلق را دیدیم، مصمم‌ترشدیم تا مانع مصادره‌شدن عنوان مجاهد از سوی آنها باشیم.
‌واکنش سازمان مجاهدین خلق به انتخاب این نام مشابه چه بود؟
آنها به شدت عصبانی شدند و قلم به دست گرفتند و علیه سازمان ما مطالب بسیاری نوشتند. ولی ما >

ادامه مطلب ...

دکتر حبیب‌الله پیمان از کودتای 28 مرداد 1332 چه می‌گوید؟

مصاحبۀ روزنامۀ شرق با دکتر حبیب‌الله پیمان 29 مرداد 1396:

‌در برخی روایت‌ها و خبر‌ها آمده شما از بازداشت‌شدگان شب کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ بوده‌اید، کجا و چطور بازداشت شدید؟
نه، به این صورت نبود، من درآن ایام در تهران به‌سر می‌بردم. در حالی که در اصل در شیراز سکونت داشتم. در سال وقوع کودتا دانش‌آموز سال ششم دبیرستان و عضو حزب «مردم ایران»، معروف به خداپرستان سوسیالیست در شیراز بودم. برای تعطیلات تابستانه در تهران بودم که کودتای ۲۵ مرداد اتفاق افتاد. فردای شکست کودتای اول، همراه آقای حسین راضی از رهبران حزب به تبریز رفتیم.

دکتر حبیب‌الله پیمان و مهندس میرحسین موسوی

دکتر حبیب‌الله پیمان و مهندس میرحسین موسوی

قرار بود علاوه بر بازدید از شعب حزب در آذربایجان، چند میتینگ سیاسی نیز در محکومیت کودتا و حمایت از نهضت ملی و دکتر مصدق برگزار شود. بعد از برگزاری میتینگ در تبریز صبح چهارشنبه ۲۸ مرداد با قطار عازم بندر شرفخانه در کنار دریاچه ارومیه شدیم تا از آنجا با لنج به ارومیه برویم. پیش از رسیدن به بندر، خبر کودتا پخش شد؛ همراه با شایعه کشته‌شدن دکتر فاطمی و قیام مسلحانه قشقایی‌ها ضد کودتاچیان. از ادامه سفر منصرف شدیم و در یکی، دو روز مخفیانه به تهران برگشتیم.

شب ٢٩ مرداد سال ١٣٣٢ و یک شب بعد کودتا به تهران رسیدید؟
بله، سربازان و تانک‌های ارتش در تمام سطح شهر پراکنده بودند و ‌دارودسته شعبان ‌بی‌مخ و اعضای دو حزب فاشیستی سومکا و آریا به دفاتر احزاب، روزنامه‌ها و نشریات طرفدار نهضت ملی حمله‌ور شده بودند و تخریب و غارت می‌کردند. باشگاه حزب مردم ایران نیز به دست همین افراد که دفترشان در همان نزدیکی در میدان بهارستان ابتدای خیابان ژاله قرار داشت، تخریب و غارت شده بود. بازداشت‌ها به‌طور گسترده در سطح شهر ادامه داشت. بسیاری متواری و مخفی شدند. من هم بعد از چند روز اقامت مخفیانه به شیراز برگشتم.
اوضاع و حال‌وهوای تهران پس از کودتا چگونه بود؟
دو روز بعد از کودتا از تبریز به تهران رسیدیم. فکر می‌کنم صبح ٣٠ مرداد بود که همراه دو نفر دیگر از اعضای حزب «مردم ایران» برای کسب آگاهی از آنچه در شهر می‌گذرد، به راه افتادیم.، دفاتر احزاب و باشگاه‌های سیاسی که بیشتر در اطراف میدان بهارستان و خیابان‌های منتهی به آن قرار داشتند، همه مورد حمله قرار گرفته بودند، جلوتر از همه به دفتر روزنامه «باختر امروز» حمله شده و تخریب شده بود.  اما محوطه خانه دکتر مصدق از فاصله چندصدمتری دیگر در محاصره نیروی انتظامی بود و اجازه نمی‌دادند کسی نزدیک شود. شهر، چهره‌ای آشفته و مضطرب داشت. اوباش در سطح شهر شعار جاوید شاه و مرگ بر مصدق سر می‌دادند و فضا ملتهب و مردم در بهت‌ و اندوه ناباورانه ناظر پیروزی و شادی کودتاچیان بودند.
طرفداران مصدق چه زمانی به خیابان‌ها آمدند و اعتراض کردند؟
علاوه بر نیروهای متشکل در احزاب، دانشگاه و بازار دو پایگاه اصلی و پرقدرت نهضت ملی محسوب می‌شد. دانشگاه که تعطیل بود و تا اواسط مهر هم بازگشایی نشد اما چند روز بعد از فردای کودتا و بعد از انتشار نخستین بیانیه نهضت مقاومت ملی با عنوان «نهضت ادامه دارد»، دانشجویان و فعالان احزاب ملی در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر در اطراف بازار و در محله‌های بیشتر جنوبی، تظاهرات خیابانی را کلید زدند اما تظاهراتشان پراکنده بود و بیشتر حالت تجمع و گریز داشت.>
 

ادامه مطلب ...

خاندان صدر و مقتدی صدر

متن نقلی: «سه‌سال‌ونیم از صدور بیانیه معروف مقتدی صدر می‌گذرد؛ بیست‌وهفتم بهمن‌ماه ١٣٩٢، او پس از ١٠ سال حضور فعال در رخدادها و تحولات عراق گفته بود که از صحنه سیاسی این کشور کنار می‌رود: «از این پس هیچ‌یک از نمایندگان و وزیران در فهرست‌های انتخاباتی یا فراکسیون‌های پارلمانی نمی‌توانند ادعا کنند به ما وابستگی دارند». انگیزه‌های شرعی و حفظ شهرت خاندان صدر را علت کناره‌گیری از فعالیت‌های سیاسی دانسته بود: «یکی از علت‌های این تصمیم، پایان‌دادن به تمامی شکل‌های فساد است که با عنوان دفتر شهید صدر در داخل و خارج از عراق اتفاق افتاده یا ممکن است رخ دهد»؛ البته مقتدی هرگز به این بیانیه، متعهد نبود و همین ‌تعهد‌نداشتن او نشان‌دهنده بی‌ثباتی مواضع سیاسی‌اش‌است.
بعد از سه‌سال‌ونیم بار دیگر مقتدی صدر به تیتر اخبار رسانه‌های جهان بازگشته است. او از روز گذشته، با هواپیمای اختصاصی امارات متحده عربی، راهی ابوظبی شده است؛ دو هفته قبل هم مقتدی به عربستان سفر کرده بود؛ سفری که آغازگر دوره جدیدی از حیات سیاسی اوست.

مقتدی صدر و ولیعهد امارات

مقتدی صدر و ولیعهد امارات شیخ محمد بن زاید آل نهیان. (منبع)

حیدر عبادی، نخست‌وزیر عراق نوزدهم تیر، پیروزی رسمی بر داعش در موصل را اعلام کرد؛ و تاریخ تغییر روش مقتدی صدر، ٢٠ روز بعد از این است. ١١ سال باید می‌گذشت تا صدر، بار دیگر به عربستان سفر کرده و با «محمد بن‌سلمان»، ولیعهد عربستان دیدار کند. در میان اما و اگرها، هنگام ورود به جده با استقبال «ثامر السهبان»، سفیر پیشین عربستان روبه‌رو شد و از مشکلات عراق و کشورهای منطقه گفت. سفری که پرسش‌ها و ابهامات زیادی را برمی‌انگیزد: آیا او در پی طرحی است که در آن، عربستان نقطه پرگار آرزوهایش است و ایران در حاشیه؟

مقتدی صدر و ولیعهد عربستان محمد بن سلمان (منبع)

آیا او در تحلیل‌های سیاسی خود به استراتژی عربستان در زمان بحران عراق و گرفتاری در چنگال داعش توجه دارد؟ شاید مقتدی می‌خواهد جای اجداد خود را در مسیر تقریب مذاهب اسلامی بگیرد و راهی مانند امام‌موسی صدر برای خود در پیش دارد؟ اما شکل‌واره زندگی گذشته مقتدی، پر است از جزر و مدهای فراوان و تغییر منش و روش که او را بیشتر فرصت‌طلب سیاسی معرفی می‌کند تا فرصت‌شناس سیاسی.
بار دیگر سیاست و مقتدی

سفر مقتدی به عربستان کم‌حاشیه نبود؛ روزنامه «الجریده» کویت در گزارشی می‌نویسد: «امروز موضوع دادن منصب مقتدی صدر به برادرش مرتضی صدر، به‌عنوان رئیس جریان صدر، به‌خصوص پس از سفر او به عربستان و دیدار با ولیعهد عربستان به یکی از اولویت‌های ایران تبدیل شده است». این روزنامه مدعی شد که برخی منابع ایرانی در گفت‌وگو با این روزنامه اعلام کردند، پس از سفر مقتدی به عربستان، برخی از نزدیکان او دو بار تلاش کرده‌اند تا او را بکشند و ایران جلوی این اتفاق را گرفت. موضوع دیگری که این روزنامه کویتی به آن اشاره کرده، واگذاری منصب مقتدی به برادرش مرتضی صدر است که به ادعای روزنامه کویتی به یکی از اولویت‌های ایران تبدیل شده است.

«ایسنا» به نقل از این روزنامه نوشت: «قبل از دیدار مقتدی صدر با محمد بن سلمان مقامات ایرانی تلاش می‌کردند تا مقتدی را به محور ایران بازگردانند اما پس از اینکه خواستار فروپاشی الحشد الشعبی شد و طرفداران او برنامه‌های تلویزیونی وابسته به ایران را تهدید کردند، ایرانیان به این نتیجه رسیدند که مقتدی صدر از حد خود تجاوز کرده است و زمان آن رسیده است تا منصبش را به برادرش بدهند». ایرج مسجدی، سفیر ایران در عراق است که به ادعای روزنامه کویتی پاسخ می‌دهد: «روابط جمهوری اسلامی ایران با شیعیان عراق، روابطی جدی و استراتژیک است. ایران با دولت، شخصیت‌های برجسته شیعه، ائتلاف ملی شیعیان عراق و همچنین احزاب مختلف شیعه این کشور از گروه صدر تا بدر و مجلس اعلا در سطوح مختلف ارتباط جدی و نزدیکی دارد».

مقتدی؛ در مقابل آیت‌الله سیستانی

خوانش‌ها و قضاوت‌ها درباره مقتدی متفاوت است و متضاد؛ عده‌ای او را جوانی جویای نام می‌خوانند که می‌خواهد مانند اجداد خود، در صدر بنشیند و شأن بیند. اما دیگران می‌گویند شانس در طی مسیر با مقتدی یار نبود؛ پدر که از دنیا رفت سیل دشمنی بعثی‌ها و دوستی یاران بیشمار پرشروشور به سویش روانه شد. شانه‌های او زودهنگام باید بار دوستی و دشمنی را با خود حمل می‌کرد. مدتی بعد از شهادت پدرش-سیدمحمد صدر در ٢٩ بهمن ١٣٧٧ به‌همراه دو برادرش مصطفی و مؤمل که شهید شد- مخفی شد و به زندگی پنهانی و زیرزمینی روی آورد؛ زمانی هم ایران و سوریه مقر و مخفیگاهش بود. مدتی بعد جوانان طرفدار پدرش، هسته اولیه تشکلی شد با نام «جماعت صدرثانی» که به طرفداری از مقتدی، فعالیت می‌کردند. او در آن مدت با سخنرانی درباره ایده حکومت اسلامی توانست صدها ‌هزار نفر از طیف‌های پرشور شهرهای شیعی عراق به‌ویژه «شهرک صدر» یا مدینه الصدر در حومه بغداد را به سوی خود جذب کند. این شهرک به وسیله عبدالکریم قاسم ساخته شد و بعدها به صورت غیررسمی شهرک صدر خوانده شد.

در زمان تأسیس «حی‌الثوره» نام‌گذاری شد و در دوران صدام به مدینه صدام تغییر نام داد. پس از سقوط صدام به «حی رافدین» تبدیل شد و سپس شهرک صدر نامیده شد. مقتدی به پیروی از پدرش حوزه‌های علمیه را به دو بخش «فعال و سخنگو» و «منفعل و ساکت» تقسیم کرده و خود را نماینده بخش فعال حوزه‌های علمیه عراق می‌داند. همین طرز فکر و موضع‌گیری‌اش سبب شده تا میان او و آیت‌الله سیستانی و برخی علمای دیگر حوزه‌های علمیه نجف و کربلا برای مدتی فاصله ایجاد شود. البته آیت‌الله سیستانی هم منش و روش سیاسی او را چندان نمی‌پسندید.

 

ادامه مطلب ...