به نام خدا. کتاب «خدا در زندگی انسان» تنظیم شده شش جلسه سخنرانى استاد شهید مطهرى در سال 1354 شمسى است. این مباحث در واقع مکمل مباحث کتاب «خدا در اندیشه انسان» است، زیرا «خدا در اندیشه انسان» توحید نظرى و این کتاب توحید عملى را توضیح داده است. این سخنرانیها در ایام فاطمیه ایراد شده است، لذا استاد شهید در پایان هر یک ذکر مصیبت کردهاند که نوع و کیفیت این ذکر مصیبتها مىتواند درسآموز باشد.» (منبع)
کتاب «خدا در زندگی انسان». اثر استاد شهید مطهری
به نام خدا. لقب «رضا» مشهورترین لقب امام هشتم (ع) است؛ امّا در برخى متون روایى، القاب دیگرى را نیز براى آن حضرت برشمرده اند: الصابر، الفاضل، الزکی، الصدّیق، الولی، الوفی، الرضی، الضامن، سراج اللَّه، نور الهدى، قرّة اَعیُن المؤمنین، عالم آل محمّد، غیظ الملحدین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، کافی الخلق، ربّ السریر و رئاب التدبیر .[منبع: الکافى: ج 1 ص 486، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 83، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 2 ص 250]
همچنین در منابع روایى، از ایشان با دو کُنیه ی «ابو الحسن» [الکافى: ج 1 ص 486، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 83، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 18] و «ابو محمّد» [دلائل الإمامة: ص 183]، یاد شده است.
حرم امام رضا (ع). مشهد مقدس
به نام خدا
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکی ست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود
به نام خدا. حکم از مصدر حَکم و به معنای کنترل کردن موجودات است تا در محدوده ی سعادت و صلاح باقی بمانند و به طرف فساد نروند. حکم برای افسار اسب نیز به کار رفته است تا صاحبش آن را از رفتن به سوی موانع بازداشته و به سمت سلامت هدایت کند.
حکیم، صفت مشبّهه است. خداوند حکیم است یعنی همیشه و در هر حال، مشغول جلوگیری از رفتن مخلوقات به سوی فساد می باشد. زیرا با فرمانروایی خویش، انسان و سایر موجودات را به سوی سعادت و خوشبختی، هدایت نموده و از دچارشدن به فساد باز می دارد. (منبع: ناصر سبحانی: اینجا)
به نام خدا
ناله پنداشت که در سینۀ ما جا تنگ است
رفت و برگشت سراسیمه که دنیا تنگ است
به نام خدا
هارون به بهلول گفت:
دوست ترین مردمان در نزد تو کیست؟
گفت: آنکه شکمم را سیر سازد.
گفت: من سیر سازم، پس مرا دوست خواهی شد یا نه؟
گفت: دوستی نسیه نمی شود. (عُبید زاکانی)
عُبید زاکانی
به نام خدا. «مرحوم مرشد هر جا که بود؛ چه در مغازه چلوکبابی، چه در منزل، چه در محافل و بین دوستان و آشنایان، معمولاً برای اینکه بیاناتش روی گیرنده و مخاطب اثر کند، مطالب خود را با تکه کلامهای لطیفی همراه می کرد:
می گفت: روزی تو همیشه می رسد؛ گاهی کم است و گاهی زیاد، ولی روزی حداقل را خدای متعال قطع نمی کند. مثل جوی آب؛ گاهی آب زیاد وتندی در جوی می آید و گاهی هم آب کم می شود، اما قطع نمی شود.« آب باریک بند نمیاد، آب باریک همیشه میاد»!
به نام خدا
شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدایا شباب می گذرد
شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی
شتاب کن که جهان با شتاب می گذرد
به چشم خود گذر عمر خویش می بینم
نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد
به روی ماه نیاری حدیث زلف سیاه
که ابر از جلوِ آفتاب می گذرد
خراب گردش آن چشم جاودان مَستم
که دور جام جهان خراب می گذرد
به آب و تاب جوانی چگونه غرّه شدی
که خود جوانی و این آب و تاب می گذرد
به زیر سنگ لحد استخوان پیکر ما
چو گندمی است که از آسیاب می گذرد
کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست
که روزگار چو تیر شهاب می گذرد
(غزل 40 مرحوم شهریار)
مرحوم محمد حسین شهریار