دکتر محمود سریع القلم. استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر حوزه توسعه
به نظر می رسد تحلیل و شناخت از وضع موجود جامعه ما بسیار اندک است. مدیران کار طبیعی خود را انجام می دهند.
این کار عمدتاً Propaganda است. در چنین شرایطی، وظیفه کانونی روشنفکران، تفکیک تحلیل از Propaganda است. روی آوردن به نبض جامعه و Fact ها، بهترین روش علمی برای شناخت است. ۳ دلیل برای فهم وضع موجود جامعه قابل تصور است:
دکتر محمود سریع القلم
۱- کشور ما،
کشور افراد است و نه سیستم ها. الفاظی مانند رویه، قاعده، قانون، آیین
نامه و چارچوب در توسعه یافتگی کشورها مقدس هستند. اصولاً، سیستم ها هستند
که توسعه را هدایت می کنند. اما در پیشبرد بسیاری از امور در جامعه ما، در
نهایت باید رضایت افراد را جلب کنیم تا آنکه طبق مقررات و آیین نامه ها
عمل کنیم. بی دلیل نیست در آلمان، ساعت پنج بعدازظهر همه محل کار خود را
ترک میکنند تا بروند و زندگی کنند. لزومی ندارد تا ۱۲ شب جلسه بگذارند.
جلسات فراوان به معنای ناهماهنگی و معرف فقدان رویه و قاعده است. طی ۱۷۰
سال تجربه تحول در کشور، نتوانسته ایم مهم ترین فرآورده مدرنیته که سیستم
سازی در همه عرصه ها است را ایجاد کنیم. تقریباً حل هر مسئله ای تابع
رأی، سلیقه، خواسته ها، منافع و حتی مزاج افراد است.
این وضعیت به
صورت طبیعی فراز و نشیب دارد. انسان ها همیشه حالات ثابتی ندارند و افکار و
تمایلات روحی آنها ممکن است در شرایط مختلف متفاوت باشد و تحت الشعاع
منافع آنی باشد. متکی بودن به افراد، بی ثباتی می آورد. در حالی که رویه
ها و سیستم ها ثبات دارند و شهروندان می توانند خروجی آنها را پیش بینی
کنند. از ۱۳۵۰ به بعد نه تنها به طرف سیستم نرفته ایم بلکه به صورت
مقایسه ای با کشورهای هم طراز خود، غلظت نقش فرد در تصمیم گیری، تصمیم
سازی و حکمرانی را به شدت افزایش داده ایم. امروز در جهان، سیستم ها،
خطاها را تشخیص می دهند و نه افراد. بنابراین، بی ثبات هستیم چون با درصد
بالا، تحت تأثیر قضاوت افراد هستیم نه سیستم ها؛
۲- ابهام در سیاست گذاری ها. به طور اعجاب آوری، علاقه فراوانی داریم در خانواده، در ادارات، در جامعه، همه جا تقریباً، امور را و افراد را کنترل کنیم. کنترل را بر روابط قاعده مند ترجیح می دهیم. چون کنترل را بر مدیریت اولویت می دهیم، به یک خصلت ضد توسعه مجهزیم: ابهام. بدون شفافیت در سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و قواعد نمیتوان پیشرفت کرد چون شفافیت، اطمینان خاطر می آورد. به همان دلیل که با افراد دمدمی مزاج نمیتوان، عمارت دوستی ساخت، در شرایط ابهام هم نمیتوان برنامه ریزی کرد و آینده ای مطمئن بنا کرد.
بقیه ادامه ادامه مطلب ...
مجتبی حسینی
حدود ١٠ سال است که هجرت کرده، از تهران به نجف. علاقهای به سخنرانی و مصاحبه و دیده شدن ندارد. هرچند از الاسبقون و شناسنامهدارهای انقلاب است و گفتهها و ناگفتههای فراوانی دارد اما دیگر اهل وعظ و خطابه و خاطرهگویی نیست. هر از چندگاهی به تهران بازمیگردد و دوستان و آشنایانش را میبیند و به نجف باز میگردد. از عالم سیاست بهتر از خیلیها خبر دارد. هر چه باشد روحانی سیاستمداری است که از سال ١٣٤١ تاکنون در متن سیاست بوده اما دیگر کار سیاسی نمیکند. سخن از علیاکبر محتشمیپور است. روحانی سیاستمدار ٧٢ سالهای که شاید فقط برای « امام» حاضر به گفتوگو باشد. همین است که به بهانه مصاحبه جدیدش با شفقنا که به گفته خودش در نجف انجام شده با او تماس گرفتم تا شاید با انتشار بخشهایی از مصاحبهای که ٦ سال پیش با او داشتم و به دلایلی منتشر نشد رضایت بدهد. میگوید حتما یک جا بنویس که این مصاحبه جدید نیست و چند سال قبل انجام شده. نگرانیاش از این بابت است که اهالی رسانه گمان کنند او روزه سکوت خود را شکسته است شرطش را میپذیرم و دقایقی درباره نکات اصلی گفتوگویش با شفقنا و ظلمستیزیهای امام در عراق و حمایت ایشان از سیدحسن شیرازی و جلوگیری از اعدام او حرف میزنیم. آخر سر هم درباره انتخابات عراق. همین بود که پیش از قطع تلفن با خنده گفت: «حالا کمونیستها هم در پارلمان عراق نماینده دارند.» لازم به ذکر است که متن زیر، بخشهای منتشر نشده مصاحبهای است که سال ٩١ با حجتالاسلام سیدعلیاکبر محتشمیپور انجام شده و به مناسبت فرارسیدن سالگرد ارتحال امام خمینی تقدیم حضور میشود.
سالگرد ارتحال امام خمینی فرصت مناسبی است تا از جنابعالی به عنوان یکی از السابقون انقلاب این پرسش را در میان بگذاریم که چرا امام خمینی در وصیتنامهشان و در سخنانشان اینقدر پرشدت درباره حضور نامحرمان در ارکان انقلاب و نظام هشدار دادهاند؟ این نامحرمان انقلاب آیا در بدنه سیستم نفوذ کردهاند؟
حضرت امام با بینشی بلند و تحلیلی جامع میدانستند که شیاطین روزگار برای از کار انداختن موتور انقلاب و بیهویت کردن آن حتما وارد عمل خواهند شد. از همین رو رخنه و نفوذ عوامل ضدانقلاب با پوشش انقلابیگری در نهادها و ارکان انقلاب همیشه در مرکز توجهات ایشان قرار داشت. امام نگران نفوذیها بودند. همه هشدارهایشان بر اساس همین نگرانی بود که مبادا با نفوذ نامحرمان در ارکان نظام بسترهای شکست انقلاب و نظام فراهم شود.
بقیه ادامه
متن نقلی: «ترجمه و مقدمه: یاسر میردامادی: احمد علی حسن قُبّانچی، معروف به احمد قبانچی (به عربی: أحمد القبانجی)، متولد ۱۹۵۸ میلادی/۱۳۳۶ خورشیدی در نجف، یکی از روشنفکران دینی صاحب نام عراقی است. او تحصیلات حوزوی خود را در نجف، بیروت و قم به انجام رسانید و از جمله در نزد دو عالم بنام شیعی محمد باقر صدر (۱۳۵۹-۱۳۱۳ خورشیدی) و محمدحسین فضل الله (۱۳۸۹-۱۳۱۴ خورشیدی) شاگردی کرد.1 پدر او و پنج تن از برادراناش به دست حکومت صدام کشته شدند و خود او پس از فرار از عراق در نهایت در ایران سکنی گزید. او در سالهای اقامتاش در ایران در کنار نیروهای ایرانی به جنگ علیه نیروهای صدام پرداخت و مجروح شد.
سالهای
طولانی اقامت او در ایران، به چرخش فکری مهمی در قبانچی، که در ابتدا بسیار
سنتی میاندیشید، انجامید. او که در ابتدا کتابهایی از دستغیب و مطهری به
عربی ترجمه میکرد و دست به تألیف آثار سنتی میزد، اندک-اندک اقدام به
ترجمهی کتابهای روشنفکران ایرانی مانند عبدالکریم سروش، محمد مجتهد
شبستری و مصطفی ملکیان به عربی زد و عمیقاً تحت تأثیر آنها قرار گرفت. این
اثرپذیری عمیق را میتوان در آثار متعدد تألیفی وی از جمله کتابی که در
باب وحی به رشتهی تحریر در آورده با عنوان «نبوت و مسألهی وحی الهی»
(النبوه وإشکالیه الوحی الإلهی) و مشابهت بحثهای این کتاب با نظریهی وحی
سروش و شبستری مشاهده کرد.
نواندیشی قبانچی در حوزهی دین از حاشیهی سیاسی هم برکنار نماند. پس از سقوط حکومت صدام، قبانچی به عراق بازگشت. اواخر سال ۹۱ خورشیدی او پس از سفری به ایران دستگیر شد. گفته میشود این دستگیری از جمله با فشار برادر او، صدر الدین قبانجی صورت پذیرفته بود. صدرالدین قبانچی امام جمعهی نجف و از رهبران «مجلس اعلای عراق» (مجلسی نزدیک به جمهوری اسلامی ایران) است که احمد برادرش را کافر و مرتد خوانده بود. این دستگیری گرچه در فضای فارسی زبان انعکاس چندانی نیافت اما اعتراض برخی از روشنفکران عرب، از جمله ایاد جمال الدین (روحانی و سیاستمدار لیبرال عراقی) را برانگیخت و منجر به راهپیماییهایی در مقابل سفارت ایران در بغداد شد.2 قبانچی پس از این فشارها نهایتا آزاد شد و اکنون در عراق ساکن است. چند ماه پیش از دستگیری قبانچی در مجلهی «کتاب ماه دین» در ایران مقالهای بی نام منتشر شد که به بررسی یکی از کتابهای قبانچی با عنوان «زن، مفاهیم و حقوق» (المرأه، المفاهیم والحقوق) پرداخته بود. در همان ابتدای مرور کتاب، این اثر اینگونه معرفی شده بود: «حاوی افکار جدیدی است که در چهارچوب تهاجم فرهنگی به عراق قرار میگیرد».3
گفتوگوی «مجلهی خداناباوران عرب» (قناه الملحدین بالعربی) با احمد قبانچی4، دستکم از چهار جهت واجد اهمیت است:
١- روشنفکران دینی بسیار به ندرت با خداناباورانی که آشکارا هویت خود را بر اساس خداناباوری تعریف کردهاند وارد گفتوگو شدهاند. گفتوگوی زیر یکی از نمونههای نادر از این باب است که میتواند مدلی برای گفتوگوهای بیشتر از این دست باشد.
۲- از سوی دیگر، خداناباوران ایرانی نیز به ندرت وارد گفتوگو با روشنفکران دینی (چه رسد به گفتوگو با روحانیان) شدهاند. ابتکار مجلهی خداناباوران عرب در گفتوگو با یک روشنفکر دینی با پیشینهی حوزوی میتواند برای خداناباوران ایرانی نیز الگوی درخوری فراهم آورد.
۳- حوزهی علمیهی قم از نظر پیگیری بحثهای روشنفکری و شاخههای جدید علوم انسانی، در مقایسه با حوزهی علمیهی نجف، کربلا و سامرا بسیار پیشتاز است، اما به نظر میرسد که قبانچی در طی سالهایی که به عراق بازگشته است و بحثهای رادیکال خود را با صراحت در قالب کتاب و یا در یوتیوب نشر داده است5 با مشکلی جدی از سوی روحانیان عراقی مواجه نشده است.6 گرچه خود او در این گفتوگو از حاکم بودن فضای تکفیری گلایه میکند، اما او نهایتا در ایران بود که بازداشت شد و نه عراق. تفاوت فضای ایران و عراق از این جهت را شاید بتوان بر اساس تفاوت حکومت ولایت فقیه در ایران و حکومت سکولار در عراق توضیح داد.
۴- روشنفکری دینی ایرانی نه تنها در درون ایران همچنان اثرگذار است (گرچه در مقایسه با دههی شصت و هفتاد خورشیدی رقیبانی جدی هم یافته است) بلکه بر بخشی از فارسیزبانان ایرانی خارج از ایران و نیز بر بخشی از روشنفکران افغان و احتمالا تاجیک و از رهگذر ترجمه بر بخشی از روشنفکری عربی هم اثرگذار بوده است.
مصاحبهی «مجلهی خداناباوران عرب» با احمد قبانچی
■
شما در حوزهی علمیهی نجف درس خواندید و در آنجا فقه و اصول فرا گرفتید،
تحصیلات حوزوی چه چیزی به شما افزود؟ نظر شما در مورد روشهای آموزش دینی
به طور کل چیست؟ تحصیل حوزوی شما در کارزار اجتماعی کنونی چه سودی برای شما
به دنبال داشت؟
احمد قبانچی: تحصیلات حوزوی من به طور طبیعی چیزهای زیادی به من آموخت، چیزهایی که پیشتر آنها را نمیدانستم، به ویژه در زمینهی علوم دینی، اما اگر از فایدهی این تحصیلات برای خودم و اجتماع از من بپرسید، متأسفانه این تحصیلات حوزوی، که سالهای زیادی از عمر مرا به خود اختصاص داد، هیچ فایدهای نداشت، بلکه تنها اتلاف وقت و انرژی بود، با این حال الان میتوانم با استفاده از آن علوم به نقد خود آن علوم بپردازم و بطلان آنها و تاریخ مصرف گذشته بودنشان را نشان دهم، بدان امید که این زمینهای برای تغییرات معقول و شایسته در مطالعات دینی باشد.
■ آقای قبانچی آیا شما معتقدید که آرا و نظرات شما به اطلاع مردم رسیده و یا اینکه این امر هنوز در مرحلهی خیزش اولیه است؟ چه برآوردی از گستردگی پیگیران و اثرپذیران از بحثهای خود دارید؟ آیا این گروه را پویا میبینید یا ایستا؟ آیا تنها در عراق بحثهای شما پیگیری میشود و یا از آن فراتر میرود؟
به نظر میرسد که افکار نواندیشانه به اطلاع مردم میرسد، حال یا از رهگذر بحثهای من یا بحثهای متفکران دیگر. ما امروزه شاهد بیداری جدیدی هستیم، توخالی و پوشالی بودن اسلام سیاسی و دیگر ایدئولوژیها بر مردم آشکار شده است، همین اواخر در مصر و تونس شاهد کنار زدن احزاب اسلامگرا از سوی مردم بودیم. آگاهی مردم به حدی رسیده است که شروع به نقد تفکر دینی و فقهی و شریعتمحور و حتی شروع به نقد قرآن کردهاند. اینها نشان از فروریختن مقدسات، تابوها و خط قرمزهایی دارد که ذهنیت عربی به دور خود تنیده است و خود را بردهی میراث گذشته ساخته است. پیگیران و اثرپذیران از تفکرات نواندیشانه امروزه تبدیل به نیرویی پویا و با نشاط گشتهاند، و این علیرغم کمبود امکانات و دشواریهای روشنگری در جوّ تکفیری و فرهنگ گذشتهپرست و قومگرایانهای است که جوامع عربی در آن زیست میکنند. بهترین نمونهی برای قوی بودن جریان روشنفکری در عراق اتفاقی است که برای من افتاد. شما میدانید که حکومتهای منطقه از قوت و شوکت و نیز از دستگاه امنیتی حکومت ایران میترسند، با این حال حکومت ایران از گروه روشنفکرانی که در اعتراض به دستگیری من، در بغداد و بصره راهپیمایی کردند ترسید و مجبور شد مرا آزاد کند، و این در حالی بود که حکومت ایران اتهامات سنگینی به من وارد کرده بود.
■ در مورد عملی شدن افکارتان در آینده چه نظری دارید؟ آیا در این زمینه خوشبین هستید؟
خوشبینی من به ایدهها نیست بلکه به میزان فراگیری این اندیشهها در میان مردم و سود بردن همگان در زندگیشان از بسط یافتن این ایدهها است. معتقدم چارهای نداریم جز اینکه خوشبین باشیم، به ویژه آنکه این اندیشهها با زمانه و الزامات واقعیت سازگار است و این درست بر خلاف افکار گذشتهپرستانهای است که اولیای دین بر دوش میکشند که نه با زندگی مدرن سازگار است و نه با واقعیت.
■ شما را چگونه باید دستهبندی کنیم؟ آیا شما سنی هستید یا شیعه، معتزلی هستید یا قرآنگرا، یا اینکه به دستهی دیگری تعلق دارید؟
قبانچی: من هر چارچوبی که انسانیت آدمیان را تکه-تکه کند ردّ میکنم، من تمام مذاهب را ردّ میکنم و به نظرم اهل سنت و شیعیان به یک مقدار باطل اند، [فراز ایران: این سخن قُبّانچی صرفاً نقل دیدگاه وی است و فراز به این تز وی نقد جدّی دارد و این نظر را باور ندارد] بلکه اسلامی که امروز میراث بردهایم آن اسلامی نیست که نزد خداوند است، بلکه صرفا یک دستهبندی اجتماعی است، و با چنین اسلامی هیچ انسانی کمال معنوی و اخلاقی نمییابد، بلکه با این اسلام تخم تعصب و جهل و خرافه و نزاع قومی و مذهبی در دل انسانها کاشته میشود. امروزه اسلام تبدیل به عامل عقبماندگی و سبب مهم توحش و عدم گشودگی مسلمانان به تمدن و تجدد شده است.
■ نظر شما در باب مسیحیت و یهودیت چیست؟ و به طور خاص نظرتان در باب آیین بهایی که اخیرا در کشورهای عربی، به ویژه مصر، گسترش یافته چیست؟
همانطور که پیشتر اشاره کردم مسیحیت و یهودیت و نیز آیین بهایی و دیگر ادیان و مذاهب، درست مثل اسلام، تقسیمبندیهایی اجتماعیاند؛ از جانب خدا دین فرود نمیآید. همانطور که
بقیه ادامه
ادامه مطلب ...
«رابطه و موضع گیری سید احمد خمینی فرزند امام خمینی و مؤثرترین فرد در تصمیمات وی، با برخی رجال کشور و از جمله آیت الله منتظری دارای فراز و فرودهایی است که شرح آن یک کتاب میشود. سید احمد پس از انقلاب و در سال ۵۸ طی نامهای با لحن خاص از آقای منتظری گله میکند که چرا مردم شعار امید امت امام برای وی سر میدهند؟ چرا او دفتر دارد و چرا خطبههای نماز جمعه ایشان از تلویزیون با خلاصه و شرح آن پخش میشود؟ اما در سال ۶۱ از رهبری آینده آقای منتظری دفاع میکند!
پس از آن و در ادامه، آنچه که از گزارش آیت الله منتظری و برخی از اطرافیان ایشان بر میآید سید احمد با این تحلیل که میتوان پس از درگذشت آیت الله خمینی با کوچ به بیت آیت الله منتظری، منتظری را قالبی دیگر از همان سیاستها و مدیریت گذشته تلقی کرد، به دنبال آنچه که وی تصفیه بیت آقای منتظری از نفوذیها مینامید، رفت.
آقای منتظری میگوید: «اینها با این سرو صداها و جوسازیها میخواستند افرادی را در بیت من بگذارند و به وسیله آنها مرا کنترل کنند. اینها برای بعد از امام به دنبال “ولایت بر فقیه”بودند نه به دنبال “ولایت فقیه”».
آقای منتظری در برابر این سناریو، با توجه به شخصیت مستقلش چه کرد و چه واکنشهایی در پی داشت؟ در این مختصر نمیگنجد و انجام آن به برکناری یا استعفا (که نمیتوان هر دو را تحلیل واقعی کرد) انجامید. آیت الله منتظری بنابر شواهدی که مطرح میکند سید احمد خمینی را به عنوان عامل اصلی در ایجاد چهرهای منفی از خود نزد آیت الله خمینی میداند و معتقد است اگر نامههای ایشان به ویژه نامههای ماههای پایانیاش به آقای خمینی میرسید رابطه، تا این حد منفی نمیشد. پس از پایان قائم مقامی برخی تحلیلها توسط دوستان سید احمد و اعضای بیت امام منتشر شد.
گذشته از آن کتابچهای بدون مجوز رسمی و در تیراژ بسیار بالا و گسترده منتشر و در روزنامهها هم به چاپ رسید و کسی جرأت پاسخ گویی نداشت. آیت الله منتظری رنجنامه را از ظالمانهترین کارها نامید. در این کتابچه سید احمد اخبار، اطلاعات و نامههای آیت الله منتظری را مُثله و مطالبی را تحریف شده مطرح میکند، یکی ازاطرافیان آقای منتظری را به … متهم میکند و آنچه جناح چپ انجام داد یعنی ممانعت از طرح مرجعیت آقای منتظری را پیش بینی میکند.
آقای منتظری میگوید برخی از نامههای امام نمیتواند دست خط ایشان باشد و شواهدی هم ذکر میکند. پس از درگذشت پدر آقای منتظری در اول خرداد ۶۸ تسلیتی از ناحیه بیت امام صادر نمیشود. آقای منتظری در پی عارض شدن بیماری برای امام دو بار درخواست ملاقات با ایشان را میکند اما جواب منفی میشنود.
پس از درگذشت ایشان پیام تسلیتی صادر میکند و با احمد و سعید، دو فرزندش، راهی مرقد ایشان و سپس جماران میشوند اما می گویند: احمد آقا خواب است و… آقای منتظری بر میگردد قم؛ اما پیغام میدهد من حاضرم باز هم به جماران برگردم و به خانوادهی ایشان تسلیت بگویم. احمد آقا در پاسخ میگوید: «رفقای ما صلاح نمیدانند ایشان به بیت امام بیاید.» پس از آن به آیت الله منتظری نوبت میدهند که برای امام در مسجد اعظم قم مراسم بگیرد اما این مراسم را که سخنرانش آقای فلسفی بود، به هم میزنند… . آیت الله منتظری اما به نقل از افرادی میگوید: «احمد خمینی از مسائل گذشته اظهار تأسف میکرده و نادرست میدانسته است».
اینها و بیش از این نگاه آیت الله منتظری به سید احمد را نشان میدهد با این حال اما برخورد عاطفی و صمیمانه و مشفقانه و بدون داشتن کوچکترین کینه، آیت الله منتظری با سید احمد آقا و خانوادهشان، پس از اعلام بستری شدن در بیمارستان و پس از درگذشت وی، در دو پیام به مرحوم آیت الله پسندیده مشاهده میشود. پیامهایی که هرگز پاسخی هم به آنها داده نشد...
راه دوری نرویم آقای دری نجف آبادی شاگرد آیت الله منتظری بود و چند ماهی رییس دفتر ایشان! وقتی وزیر اطلاعات خاتمی شد بعد از سخنرانی ۱۳ رجب آقای منتظری، استادش را فاقد سلامت کامل در برخورد و نقد و نظر دانست و از نغمههای شیطانی و وسوسههای نفسانی نام برد و نمایشگاهی بر پا کرد با نام «پیچک انحراف» برای تخریب استادش! اما استاد عاری از کینه، وقتی مادر شاگرد از دنیا رفت برایش پیام تسلیت نوشت! (منبع)
طرحی از دامنه
حسین شریعتمداری . سعید حجاریان
راستی: مدیر کیهان. منصوب رهبری در مؤسّسۀ کیهان
چپی: کنارگذاشته از قدرت، مَنصب، صلاحیت. و ترور
2
راستی: مدیر رسالت. منصوب رهبری در تشخیص مصلحت
چپی: کنارگذاشته از قدرت، مَنصب، صلاحیت. و زندان
ادامه دارد...
نقد روایت محمود سریعالقلم از توسعه
محور توسعه نخبگاناند یا مردم
توضیح: تبدیل مسئله توسعه ملی به یک دغدغه عمومی و مسئله جدی فکری در میان اندیشمندان حوزههای اجتماعی کشور و زمینهسازی برای تولید گفتارهای منظم در حوزه توسعه ملی یکی از دغدغههای «محسن رنانی» است. او به امید پدیداری تدریجی یک «گفتمان ملی توسعه» در ایران، تصمیم گرفته سلسله «گفتوگوهای توسعه» را. اندیشمندان حوزههای علوم اجتماعی ایران برگزار کند. برایناساس و با همکاری پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، برگزاری سلسلهگفتوگوهای توسعه از مهرماه سال جاری آغاز شده است. در «گفتوگوهای توسعه»، پس از انتخاب صاحبنظر، تمامی نوشتهها، منشورات و مکتوبات او را یک «گروه بازخوان» مطالعه میکنند و آنگاه از مجموعه آنها «روایت توسعه» مبتنی بر نگاه آن صاحبنظر استخراج میشود.
این روایت در یک نشست طولانی با صاحبنظر، بررسی و تنقیح و تکمیل میشود. سپس روایت استخراجی در اختیار ناقدان قرار میگیرد و آنان با مطالعه «روایت» در چند جلسه گفتوگوی مفصل با صاحبنظر به واکاوی نقد و تحلیل ابعاد مختلف آن نظریه میپردازند. در پایان این فرایند ما به یک «روایت نهایی و بسطیافته از مسئله توسعهنیافتگی ایران» از نگاه یک صاحبنظر خاص دست خواهیم یافت.
دکتر محمود سریعالقلم، نخستین متفکری بود که برای دور اول این گفتوگوها انتخاب شد. ناقدان «روایت محمود سریعالقلم» نیز - که روایت او را از سه منظر آکادمیک، اجتماعی و سیاسی نقد میکردند- آقایان دکتر عباس حاتمی (دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان)، دکتر احمد توکلی (عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی و نماینده سابق مجلس) و دکتر علیرضا علویتبار (عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل مدنی ایران) بودند. گزارش زیر چکیدهای از مباحث مطرحشده در دور اول «گفتوگوهای توسعه» است که در مهر و آبان سال جاری در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس برگزارشده است.
محمود سریعالقلم بیشتر به بنیان توسعهنیافتگی در ایران توجه میکند؛ یعنی خلقوخوی شخصیت ایرانی و البته آنچه در ذیل «اقتدارگرایی» اکثریت ایرانیان قابل توضیح است. او درسگرفتن از تجربههای جهانی توسعه و حکمرانی را معیار و مبنا میداند. به روندهای «سیاستگذاری» اقتصادی و نیز «مباحث سیاسی، اجتماعی روز و در سطح ملی، جهانی و منطقهای»، اهمیت بیشتری میدهد و بهتبعآن، عملا بینالمللیتر از بقیه نظریهپردازان توسعه فکر میکند.
سریعالقلم به ایرانی جهانیشده میاندیشد که بتواند از پس تاریخ درآید و
روبهسوی افقهای آینده گذار کند. ازاینمنظر میتوان او را ذیل
اندیشمندان گفتمان گذار قرار داد. گفتمانی که به تجربههای جهانی کشور-
ملتهای موفق نظر میکند: از چین و کشورهای آمریکای لاتین تا آلمان، ژاپن،
ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس؛ بنابراین تمام تلاش سریعالقلم بر
این است که اسباب و لوازم این گذار را فراهم آورد. او به نسلهای آینده
ایرانیان امیدوار است و تصویر مطلوب خود را از شهروند ایرانی شایسته،
سیاستمدار، سیاست خارجی ایرانی و... ارائه میدهد.
بقیه ادامه
متن نقلی: دکتر حسین بشیریه در گفت و گو با علی میرسپاسی [استاد جامعهشناسی و مطالعات خاورمیانه در دپارتمان گالاتین دانشگاه نیویورک و رئیس مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه نیویورک].
[دامنه: لازم به ذکر است آقای بشیریه در در دهۀ 70 در دانگشاه تهران در مقطع لیسانس علوم سیاسی، استاد بنده بودند در دو درس مهم نوسازی و دگرگونی سیاسی و جامعه شناسی سیاسی.]
مشکل من در آمریکا ایجاد انگیزه در دانشجویان استدر آمریکا مهمترین مشکلی که من با دانشجویان دارم ایجاد انگیزه است. تقریباً دانشجویان حوصلۀ هیچ مطلبی را ندارند. وقتی در ایران از جامعۀ مدنی صحبت میکنید برایشان تازگی دارد و اینها در دانشجو ایجاد انگیزه میکند؛ اما در اینجا هیچچیز تازگی ندارد جز اسلام؛ بنابراین مجبور شدم اسلام تدریس کنم. من دو درس در مورد اسلام در سیراکیوز میدهم، یکی تاریخ اندیشههای سیاسی در اسلام و درس دیگر جنبشهای اسلامگرای امروز.
حسین بشیریه استاد سابق اما نامآشنای علوم سیاسی دانشگاه تهران که بسیاری او را پدر جامعهشناسی سیاسی ایران میدانند، چند سالی است که ترک وطن کرده است. بسیاری او را تئوریسین اصلاحات در ایران میدانند که شاگردان بسیاری نیز در این راه تربیت کرده است. اگرچه خود ادعای چندانی در این جریانسازی ندارد، اما کسانی هستند که مدعیاند نسل روشنفکر کنونی ایدههایشان درباره توسعه سیاسی، نوسازی نظام و دموکراتیزاسیون را مدیون بشیریه هستند؛ علی میرسپاسی از آن جمله افراد است.
او چندی پیش در دانشگاه نیویورک نشستی با حضور ایرانیان برگزار کرد و به گفتوگو با حسین بشیریه نشست و با او در باب تجربیاتش از دوران دانشجویی و استادی در دانشگاه تهران و دوران دانشجویی و استادی در انگلیس و آمریکا پرسش کرد. در ادامه گزیده ای از صحبت های بشیریه ارائه می شود:
دکتر حسین بشیریه دکتر علی میرسپاسی
گریز از سیاست: من علاقه شخصی به زندگی سیاسی نداشتم. بهاصطلاح آن زمان، من دانشجوی خرخوانی بودم، من حتی خوابگاه که مرکز فعالیت سیاسی بود، نرفتم. من در درخونگاه نزدیک توپخانه اتاقی اجاره کردم و در انزوا به سر میبردم. صبح تا شب مینشستم در درخونگاه و کتاب میخواندم، ولی واقعاً خواندن آن کتابها اتلاف وقت بود. مبانی علم سیاست که ترجمه شده بود و بهعنوان تألیف منتشر شده بود و معلوم نبود سروته آن چیست، میخواندم.
این را هم بگویم از این منزوی بودن راضی نیستم، اما رویهای بود که بعدها وقتی به انگلستان رفتم هم ادامه دادم. من در یکی از دهات انگلستان بودم و با هیچ گروهی هیچ ارتباطی نداشتم. یادم است که در شبهایی که انقلاب اسلامی در حال پیروزی بود بنده در بهت و تنهایی کامل بودم.
ادامه تحصیل در خارج از ایران: در نتیجۀ همان مطالعات زیاد و دود چراغ خوردن نمراتم خوب شده بود، شاگرد اول شدم. به شاگرد اولهای آن زمان بورس میدادند، به من هم بورس دادند وگرنه خانوادهام از لحاظ مالی متمول نبودند که بتوانند پسرشان را به خارج بفرستند. گفتند کجا میخواهی بروی، گفتم میروم انگلیس.
بقیه ادامه
ادامه مطلب ...
نوشتۀ سید آصف کاظمی: «بررسی رفتار سیاسی آیتالله سیستانی (با تأکید بر وحدت و نفی اشغالگری)»
بسمالله الرحمن الرحیم
دیدگاه و رفتار سیاسی آیتالله سیستانی بعد از سقوط صدام، بهعنوان یک نیروی سیاسی فعال در عراق، بیشازپیش مورد توجه قرار گرفت. یافتههای بحث نشان میدهد که موضع گیریهای مردم سالارانه و رفتار سیاسی آیت الله سیستانی با پشتیبانی و رضایت نسبی تمام اقوام و پیروان مذاهب مختلف در عراق همراه شد. رفتار سیاسی ایشان وی را به الگوی بیبدیلی تبدیل ساخت و اشغالگران را وادار نمود تا در انتقال قدرت و تدوین قانون اساسی، پیشنهادهای ایشان را بپذیرند. نگاه ویژه به امنیت و رفاه، مبارزه با فساد، توجه به نقش زن در جامعه، رصد سرنوشت کلان جهان اسلام بهویژه مسائل فلسطین، قانون مداری، تقریب گرایی توجه ویژه به وحدت و مخالفت با اشغالگری از نشانههای سیاسی هستند که در رفتار آیتالله به فراوانی قابلمشاهده هستند.
آیتالله سیستانی، وحدتگرایی، اشغالگران، مردمسالاری، قانونگرایی
نگاه و سبک سیاست ورزی مراجع شیعه در حوزه سیاست و ظرفیتهای متفاوت آن در هر زمان و مکان میتواند نشان دهد که چگونه مراجع بزرگ شیعی با الهام از ائمه معصومین بنا به شرایط زمان و مکان و ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی طرحی نو پیریزی کرده و فراتر از قالبهای شناختهشده حرکت کنند. یکی از این مراجع بزرگوار که دیدگاه و رفتارش نسبت به سیاست و امور سیاسی موردبررسی قرار گیرد، آیتالله سیستانی است. دیدگاه او برای هر سیاستمداری که از غرب و شرق و بلاد اسلامی به عراق وارد میشود مهم است، اما او نه قدرت نظامی در اختیار دارد و نه حزب سیاسی و نه سرمایههای اقتصادی. آیتالله سیستانی بهعنوان مرجع دینی، در مراحل حساس نقش رهبری بیدار و آیندهنگر را ایفا کرده است.
جایگاه آیتالله سیستانی در جامعه عراق ناشی از سه عامل مشخص است که عبارتاند از: جایگاه حوزه علمیه نجف در عراق؛ به رسمیت شناخته شدن اعلمیت فقهی آیتالله سیستانی؛ و موضعگیریهای مردمسالارانه ایشان درروند تحولات این کشور، مواضع اسلامی و مردمسالارانه آیتالله سیستانی که با پشتیبانی و رضایت نسبی تمام اقوام و پیروان مذاهب مختلف همراه شد وی را به الگوی بیبدیلی برای طرفداران مردمسالاری تبدیل ساخت و اشغالگران را وادار کرد تا در انتقال قدرت و تدوین قانون اساسی روند مردمسالارانه پیشنهادهای ایشان را بپذیرند. (حاجی یوسفی و عارف نژاد، ۴۳)
پژوهشگران متعددی ضمن بررسی وضعیت جدید عراق، به جایگاه، آیتالله سیستانی در تحولات عراق اشارهکردهاند ولی در بین تحقیقات منتشره چند اثر بـا دقت بیشتری اندیشهها و موضعگیری آیتالله سیستانی در عـراق را بررسی کردهاند... ادامۀ مطلب