فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

جریان های سیاسی ایران

فیض‌الله عرب‌سرخی در مصاحبه با روزنامۀ شرق 5 مهر 1396


‌برای شروع بفرمایید در چه خانواده‌ای متولد شدید و در کدام محله زندگی کردید


من متولد یکم مهر١٣٣٧ هستم. در یک خانواده نسبتا پرجمعیت به دنیا آمدم. سه برادر و سه خواهر داشتم که من فرزند دوم خانواده محسوب می‌شدم. پدرم در همان منطقه شهباز جنوبی سابق، (هفده شهریور جنوبی فعلی) کسب‌وکار کوچکی داشت. از سال ١٣٤٤ که به تهران مهاجرت کردیم، در همان منطقه ساکن شدیم و هنوز هم در همان منطقه به سر می‌بریم. 


‌ شما در ایام کودکی با بچه‌محل‌هایی هم‌بازی بودید که بعدا در زمره چهره‌های سیاسی محسوب شدند. مثل مرحوم حسن شایانفر. ارتباط شما در کودکی چگونه بود؟ 


آشنایی من با حسن شایانفر از طریق برادرش علی بود. علی از حسن کوچک‌تر بود و من با او رفیق بودم. ما یکدیگر را در مسجد محل دیدیم و آشنا شدیم. این آشنایی به رفت‌وآمد خانوادگی انجامید و به‌این‌ترتیب من با مرحوم حسن هم آشنا شدم. او برادر بزرگ علی بود. علی در دانشگاه فردوسی مشهد درس خواند و بعد به مجاهدین خلق پیوست و در نهایت هم اعدام شد. 


‌در اعدام‌های قبل از انقلاب یا بعد از پیروزی؟ 


بعد از انقلاب دستگیر و اعدام شد. ما دو سال در یک دبیرستان مشترک درس می‌خواندیم. حسن هم در همان دبیرستان درس می‌خواند و یک سال از من و علی بالاتر بود، اما رفاقت ما یعنی من و حسن بعد از انقلاب خیلی جدی شد، سال ٥٨ حسن شایانفر را به شبکه توزیع جراید تهران معرفی کردم. از آنجا شایانفر وارد فعالیت‌های مطبوعاتی شد.چ


و

‌شما قبل از انقلاب هم فعالیت مبارزاتی داشتید. آیا این فعالیت به‌واسطه آشنایی با علی شایانفر بود؟ آیا فعالیت مشترکی هم داشتید؟ 


به‌واسطه علی نبود، مسجد محله ما، پاتوق نیروهای فعال بود. 


‌کدام مسجد؟ 


مسجد الصادق، معروف به مسجد حاج‌عبدالله. کسی که هزینه‌های مسجد را تأمین می‌کرد، فردی به نام حاج‌عبدالله بود که به‌همین‌دلیل مسجد هم به نام او معروف بود. فضای مسجد سیاسی بود و ما با مسائل سیاسی آشنا می‌شدیم. از بچه‌های آن مسجد بعضی‌ها به چریک‌های فدایی خلق پیوستند، بعضی به توده گرویدند و برخی هم ماندند و در جبهه به شهادت رسیدند. چهره‌های نام آشنایی نبودند. من از ٩سالگی به این مسجد رفتم. ابتدا با آموزش قرآن شروع کردم و بعد ادبیات عرب را یاد گرفتیم و به‌تدریج وارد فضای مطالعاتی شده و در این فضا با گروه‌های سیاسی آشنا شدیم. انقلاب که پیروز شد من ٢١ سالم بود. 


‌علی به شما پیشنهاد داده بود به سازمان ملحق شوید؟ 


خیر، او از سال ٥٧ به سازمان ملحق شده بود. من از ابتدای انقلاب به سازمان مجاهدین انقلاب پیوسته بودم و از همان ابتدا با او دراین‌باره بحث داشتم، بنابراین هیچ‌وقت فضایی فراهم نمی‌شد که او بخواهد چنین پیشنهادی به من بدهد. 


‌بحث شما درباره چه موضوعاتی بود؟ 


بحث‌هایی که بین مجاهدین خلق و انقلاب وجود داشت از مباحث ایدئولوژیک گرفته تا مسائل سیاسی بر سر موضوعاتی مثل انقلاب و نظام. در واقع همه بحث‌هایی که بین مجاهدین خلق و انقلاب محل مجادله بود بین ما رواج داشت. به یاد دارم روزهای آخر بهمن ٥٧ بود که علی به منزل ما آمد؛ گفت ازآنجاکه امام گفته به دانشگاه بازگردید، من هم به مشهد (محل تحصیلش) برمی‌گردم. بعد از آن ملاقات، شاید من دو، سه باری که به مشهد رفتم یا یکی، دو باری که او برای سرزدن به خانواده‌اش به تهران آمده بود، یکدیگر را ملاقات کرده بودیم. ملاقات ما زیاد نبود، به‌ویژه آنکه شکاف فکری ما هم شکافی جدی بود. 


‌سازمان (مجاهدین انقلاب) از پیوستن هفت گروه تشکیل شد. پس شما هم احتمالا در یکی از این گروه‌ها عضویت داشته‌اید؟ 


بله. من با بعضی از دوستان امت واحده از جمله آقای قنادها از گذشته آشنایی داشتم. روزهای قبل از پیروزی انقلاب و ورود امام به کشور، جایگاه، قطعه و سکوی سخنرانی امام در بهشت زهرا، مشخص شده بود. گروهی هم حفاظت از این قطعه را برعهده داشتند که من در این گروه بودم و از سه، چهار شب قبل از ورود امام، در بهشت زهرا از آن قطعه حفاظت می‌کردیم. 


‌یعنی شما جزء کمیته استقبال بودید؟ 


بله، ما جزء کمیته انتظامات بودیم. امام بعد از ورود به کشور در مدرسه علوی مستقر شدند و ما هم کار انتظامات را در آن مدرسه پی گرفتیم. با پیروزی انقلاب، من با دوستانی که از بچه‌های زندان بودند، در مدرسه علوی، در قالب کمیته مستقر شدیم؛ با توجه به این ارتباط ما با این دوستان عملا به فضای گروه امت واحده وارد شدم. مثلا روز بیست‌وسوم یا بیست‌وچهارم بهمن بود که من در مسجد علوی با آقای نبوی آشنا شدم. در حقیقت آقای نبوی من را به

ادامه مطلب ...

نواندیشی دینی یعنی چه

مصاحبه با عمادالدین باقی

آیا جریان اصلاح‌طلبی به خوبی از آموزه‌های روشنفکری دینی استفاده می‌کند و یا این که جنبه‌های سیاسی برآن غلبه پیدا کرده است؟ مرز جامعه مدنی و جامعه دینی در ایران که ریشه در تاریخ اسلام دارد کجاست؟ برای پاسخ به این سوالات با عمادالدین باقی نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.


تعریف شما از نواندیشی دینی چیست؟

اگر روشنفکری به معنای مصطلح در ادبیات ما حدودا صدوپنجاه سال سابقه دارد، روشنفکری دینی حدود 50-60 سال سابقه دارد. روشنفکر کسی بود که از روشنفکران عصر روشنگری که نقاد سنت‌ها و نقاد کلیسا بودند الگوگیری می‌کرد. در این شرایط چون عده‌ای بودند که هم می‌خواستند روشنفکر باشند تا مدافع وضع موجود شناخته نشوند، نمی‌توان همان‌گونه که روشنفکران در غرب با آن مواجه شده‌اند در اینجا هم با اسلام مواجه شد.

عمادالدین باقی و بهزاد نبوی. 7 مرداد 1395. (مجلس ترحیم پدر عمادالدین باقی. تهران. مسجد الغدیر میرداماد

عمادالدین باقی و بهزاد نبوی. 7 مرداد 1395. (مجلس ترحیم پدر عمادالدین باقی) تهران. مسجد الغدیر خیابان میرداماد

معانی این اصطلاحات، معانی ثابتی نیستند و در ازای فرآیندهای مربوط به مسمای خود تغییر می‌یابند. چنان که وقتی شما انقلاب را تعریف می‌کنید ابتدا مشخصه‌های تعدادی از رویدادهای مشابه را شناسایی و دسته‌بندی می‌کنید، سپس انقلاب را تعریف می‌کنید. یعنی تعریف، برگرفته از مشخصه‌های پدیده‌ای عینی در جهان خارج است نه این که اول تعریف را می‌سازیم بعد پدیده به وجود می‌آید. روشنفکری در دوره‌ای شامل همه کسانی بود که اصل را از یک سو بر دستاوردهای دنیای مدرن و از سوی دیگر نقد و وانهادن سنت نهاده بودند و وقتی روشنفکری دیندار هم آمد، همان روشنفکری‌ای بود که به مدرنیسم اصالت می‌داد ولی می‌خواست دین را هم مدرن کند. >

ادامه مطلب ...

حزب توسعه ملی ایران اسلامی به جای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی

گفت‌وگو با محمد سلامتی: محرمانه‌های یک سازمان نیمه‌مخفی

فرزانه آئینی: کار سازمانی را دوست دارد و اهل لابی‌گری است، به‌همین‌دلیل تا پیش از اینکه میدان را به جوان‌ترها بسپارد، در همه ادوار گذشته انتخابات ریاست‌جمهوری جلوتر از همفکرانش پیشگام می‌شد و برای یافتن کاندیدای مناسب رایزنی می‌کرد. 
او محمد سلامتی است که نظاره‌گر تحولات سیاسی بی‌شماری در تاریخ معاصر کشور بوده است. تحولاتی که به نظر او پشت‌سرگذاشتنشان مفید اما پرهزینه بوده‌ است. سلامتی ١٩ سال – از سال ٧٠ تا ٨٩- به صورت پیوسته دبیر‌کلی سازمان مجاهدین را عهده‌دار بود و پیش از آن نیز سه سال یعنی از سال ٥٨-٦١ سکان‌داری این تشکل سیاسی را در دست داشت. در گفت‌وگو با او که حالا عنوان دبیرکل سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را پسوند اسمش دارد، چگونگی تشکیل و فعالیت‌ها و ماجرای انحلال سازمان در سال ٨٩ را بازخوانی کردیم. ‌سلامتی در تمام زمان مصاحبه با حوصله از نقش‌آفرینی‌های سازمان در بزنگاه‌های سیاسی- امنیتی پس از انقلاب سخن گفت، گاه لبخندش چاشنی مرور خاطراتش می‌شد، گاهی هم نگاهی سرد و تأسف‌بار همراه دلسردی‌هایش از عالم سیاست. مشروح این مصاحبه در پی می‌آید.


‌سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دو دوره ظهور و بروز داشت؛ یک‌بار در سال ٥٨ و بار دیگر پس از انحلال در سال٧٠، این سازمان چرا و با چه ایده‌ای تأسیس شد؟

سازمان اولیه «مجاهدین انقلاب اسلامی» اوایل سال ٥٨ تشکیل شد و بنای تشکیل را هم هفت گروه مبارز و مجاهد – امت واحده، توحیدی بدر، منصورون، توحیدی صف، فلق، فلاح و موحدین – گذاشتند که قبل از انقلاب علیه رژیم شاه فعالیت داشتند. هدف سازمان حفظ و توسعه انقلاب بود و این موضوع خیلی واضح در مرام‌نامه سازمان منعکس شده بود.


فعالیت سازمان در ابتدا نیمه‌مخفی و نیمه‌علنی بود. علت نیمه‌‌مخفی‌بودن فعالیت‌ها هم این بود که اطمینانی برای دوام انقلاب وجود نداشت. ما آن ایام فکر می‌کردیم انقلاب ممکن است ضربه بخورد و ضدانقلاب قدرت را به دست گیرد؛ بنابراین بخشی از فعالیت‌های سازمان که امنیتی و نظامی بود، مخفی و برخی دیگر که سیاسی بود علنی انجام می‌شد.

‌چرا نام «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را انتخاب کردید، آیا می‌خواستید جایگزینی برای مجاهدین خلق باشید؟
همان‌طور که می‌دانید بعضا نیروهای سازمان پیش از انقلاب در سازمان مجاهدین بودند که بعدها از آنها جدا شدند اما ما هرگز نمی‌خواستیم به جای سازمان مجاهدین خلق باشیم، چون آنها را قبول نداشتیم. ما خودمان بودیم. ابتدا برای نام‌گذاری استفاده از کلمه مجاهد را اقدامی معمول تلقی می‌کردیم، اما وقتی حساسیت بیش از معمول مجاهدین خلق را دیدیم، مصمم‌ترشدیم تا مانع مصادره‌شدن عنوان مجاهد از سوی آنها باشیم.
‌واکنش سازمان مجاهدین خلق به انتخاب این نام مشابه چه بود؟
آنها به شدت عصبانی شدند و قلم به دست گرفتند و علیه سازمان ما مطالب بسیاری نوشتند. ولی ما >

ادامه مطلب ...

دکتر حبیب‌الله پیمان از کودتای 28 مرداد 1332 چه می‌گوید؟

مصاحبۀ روزنامۀ شرق با دکتر حبیب‌الله پیمان 29 مرداد 1396:

‌در برخی روایت‌ها و خبر‌ها آمده شما از بازداشت‌شدگان شب کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ بوده‌اید، کجا و چطور بازداشت شدید؟
نه، به این صورت نبود، من درآن ایام در تهران به‌سر می‌بردم. در حالی که در اصل در شیراز سکونت داشتم. در سال وقوع کودتا دانش‌آموز سال ششم دبیرستان و عضو حزب «مردم ایران»، معروف به خداپرستان سوسیالیست در شیراز بودم. برای تعطیلات تابستانه در تهران بودم که کودتای ۲۵ مرداد اتفاق افتاد. فردای شکست کودتای اول، همراه آقای حسین راضی از رهبران حزب به تبریز رفتیم.

دکتر حبیب‌الله پیمان و مهندس میرحسین موسوی

دکتر حبیب‌الله پیمان و مهندس میرحسین موسوی

قرار بود علاوه بر بازدید از شعب حزب در آذربایجان، چند میتینگ سیاسی نیز در محکومیت کودتا و حمایت از نهضت ملی و دکتر مصدق برگزار شود. بعد از برگزاری میتینگ در تبریز صبح چهارشنبه ۲۸ مرداد با قطار عازم بندر شرفخانه در کنار دریاچه ارومیه شدیم تا از آنجا با لنج به ارومیه برویم. پیش از رسیدن به بندر، خبر کودتا پخش شد؛ همراه با شایعه کشته‌شدن دکتر فاطمی و قیام مسلحانه قشقایی‌ها ضد کودتاچیان. از ادامه سفر منصرف شدیم و در یکی، دو روز مخفیانه به تهران برگشتیم.

شب ٢٩ مرداد سال ١٣٣٢ و یک شب بعد کودتا به تهران رسیدید؟
بله، سربازان و تانک‌های ارتش در تمام سطح شهر پراکنده بودند و ‌دارودسته شعبان ‌بی‌مخ و اعضای دو حزب فاشیستی سومکا و آریا به دفاتر احزاب، روزنامه‌ها و نشریات طرفدار نهضت ملی حمله‌ور شده بودند و تخریب و غارت می‌کردند. باشگاه حزب مردم ایران نیز به دست همین افراد که دفترشان در همان نزدیکی در میدان بهارستان ابتدای خیابان ژاله قرار داشت، تخریب و غارت شده بود. بازداشت‌ها به‌طور گسترده در سطح شهر ادامه داشت. بسیاری متواری و مخفی شدند. من هم بعد از چند روز اقامت مخفیانه به شیراز برگشتم.
اوضاع و حال‌وهوای تهران پس از کودتا چگونه بود؟
دو روز بعد از کودتا از تبریز به تهران رسیدیم. فکر می‌کنم صبح ٣٠ مرداد بود که همراه دو نفر دیگر از اعضای حزب «مردم ایران» برای کسب آگاهی از آنچه در شهر می‌گذرد، به راه افتادیم.، دفاتر احزاب و باشگاه‌های سیاسی که بیشتر در اطراف میدان بهارستان و خیابان‌های منتهی به آن قرار داشتند، همه مورد حمله قرار گرفته بودند، جلوتر از همه به دفتر روزنامه «باختر امروز» حمله شده و تخریب شده بود.  اما محوطه خانه دکتر مصدق از فاصله چندصدمتری دیگر در محاصره نیروی انتظامی بود و اجازه نمی‌دادند کسی نزدیک شود. شهر، چهره‌ای آشفته و مضطرب داشت. اوباش در سطح شهر شعار جاوید شاه و مرگ بر مصدق سر می‌دادند و فضا ملتهب و مردم در بهت‌ و اندوه ناباورانه ناظر پیروزی و شادی کودتاچیان بودند.
طرفداران مصدق چه زمانی به خیابان‌ها آمدند و اعتراض کردند؟
علاوه بر نیروهای متشکل در احزاب، دانشگاه و بازار دو پایگاه اصلی و پرقدرت نهضت ملی محسوب می‌شد. دانشگاه که تعطیل بود و تا اواسط مهر هم بازگشایی نشد اما چند روز بعد از فردای کودتا و بعد از انتشار نخستین بیانیه نهضت مقاومت ملی با عنوان «نهضت ادامه دارد»، دانشجویان و فعالان احزاب ملی در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر در اطراف بازار و در محله‌های بیشتر جنوبی، تظاهرات خیابانی را کلید زدند اما تظاهراتشان پراکنده بود و بیشتر حالت تجمع و گریز داشت.>
 

ادامه مطلب ...

دین خویی؛ بحث میان آرامش دوستدار و جواد طباطبایی

بیانیۀ سیاسی دوستدار علیه «دین‌خویی»

متن نقلی: «فرهنگ امروز» در شماره هجدهم، به بهانه انتشار نقد جدید جواد طباطبایی بر آرامش دوستدار در متنی با عنوان «طباطبایی – دوستدار در چهار پرده» به قلم «معصومه آقاجانپور» نوشت:

چندی است در فضای مطبوعات ایران مجادلات فکری و انتقادی  میان چهره‌های شاخص فکری ایرانی درگرفته است که این جدل ها از بحث برانگیزترین موضوعات سال‌های اخیر فضای اکادمیک و مطبوعاتی ایران بوده است. جدل‌هایی که در نگاه اول حاشیه‌های یک متن یعنی نقد تفکر هستند؛ جدل هایی که گاه به خصومت‌های شخصی منجر می شود و یا خود ناشی از خصومت‌های شخصی هستند. اما گاه این موضوعات از حاشیه فاصله می‌گیرند و خود به عنوان یک مساله مطرح می‌شوند.

مساله‌مند شدن این حاشیه‌ها از دو زاویه قابل بررسی است: اول اینکه نقد چگونه باید باشد؟ چرا بیشتر نقدهای علمی آن هم از سوی اهالی دانشگاه به جدل‌های شخصی بدل می‌شوند و پرسش‌هایی از این دست که چگونه باید در جریان نقد از تسویه حساب شخصی فاصله بگیریم. مساله دوم از این زاویه است که این حاشیه‌های متن شده نه حاشیه هستند نه جدل؛ بلکه نقدهایی هستند با زبان تند و تیز نه فقط برای یک تلنگر بلکه برای به خود آمدن. اینها نه تنها تسویه حساب شخصی نیستند بلکه اتفاقا مسایلی هستند برآمده از مسایل اندیشه‌ورزی در جامعه ایرانی و از آنجاکه مسایل اندیشه را نمی‌توان از اندیشه فرد جدا کرد نقدها کمی رنگ و بوی شخصی می‌گیرند.

آرامش دوستدار. سیدجواد طباطبایی

آرامش دوستدار. سیدجواد طباطبایی

در این میان، طباطبایی از جمله چهره‌هایی است که این حاشیه‌ها را به متن بدل کرد. نقد طباطبایی بر سروش،  آل احمد،  علی شریعتی، حاتم قادری، خشایار دیهیمی، داریوش آشوری، مصطفی ملکیان، مراد فرهادپور، یوسف اباذری و… از آن دست حاشیه های به متن آمده است  که از نگاه همین نقدشوندگان، این نقدها نه یک نقد آکادمیک و راهگشا بلکه جدل‌هایی هستند از سوی «افراد تطمیع شده» «منتحل»، «ایدئولوگ اصلی جریان حاکم»، «حکومتی» و…

طباطبایی برای نقد و نقادی جایگاه رفیعی قایل است و فقدان آن را از عمده‌ترین دلایل آشفتگی علوم انسانی و اجتماعی ایران می‌داند. بنابراین طبیعی است که برای پر کردن جای خالی نقد در فضای علمی ایران تلاش کند. به عقیده او نقدی مؤثر است که در آن منتقد اصطلاحاً « نان به نویسنده قرض ندهد.» او این مطلب را در یکی از اولین نوشته‌های خود در قالب نقد و معرفی کتاب در سال ۱۳۶۳ مطرح می‌کند از این رو طباطبایی با جدی شمردن نقد و نقادی، آن را به طور مستقل و در مقالاتی با موضوع محدود به نقد یک اثر، پی می‌گیرد. نتیجه چنین تلاشی انتشار مقالاتی نظیر” سه روایت فلسفه سیاسی هگل”، ” نکاتی در ترجمه برخی مفاهیم فلسفه هگل”، “بحثی درباره روح در فلسفه هگل” بود.[۱] اما نقدهای دهه ۶۰ طباطبایی ویژگی‌هایی داشت که آن را متفاوت از نقدهای امروز او کرده است.

روش متفاوتی که طباطبایی در نقد به کار برد واکنش دیگران را به همراه داشت و نتیجه آن تهمت‌هایی است که به او نسبت می‌دهند که نمونه هایی از آن در بالا ذکر شده است. نقدهای دهه ۶۰ طباطبایی زبانی خنثی دارند و به طور عمده دارای جنبه اقناعی هستند. عده‌ای علت این رویکرد از سوی یک منتقد  را «تلاش برای کسب سرمایه بهتر و بهبود جایگاه علمی» می‌دانند چراکه « تنها پشتوانه‌ی تازه واردان استفاده از زبانی روشن و بیانی استدلالی است. زیرا در این وضعیت گوینده هنوز به خودی خود سرمایه لازم برای اعتبار بخشیدن به بیان خویش را ندارد.

بنابراین بیان استدلالی و تنظیم سخن در صغری و کبرای منطقی، گریزناپذیر است.» از دیدگاه منتقدین طباطبایی نقدهای دهه ۶۰ او مطلوب تلقی می شود زیرا فرایندی از اشتباه و اصلاح شکل می‌گیرد که خود موجب تعمیق آگاهی است.» [۲] بی شک طباطبایی سال‌های دهه ۶۰ نه به اندازه امروز کسب شهرت کرده بود که بخواهد به صراحت به دیگران بتازد و نه خود از نظر علمی به رشد و بالندگی امروز رسیده بود که بخواهد با اطمینان خاطر به میراث به جای مانده از روشنفکرن و اندیشمندان پیشین حمله کند. اما اگر در همین جا بخواهیم مقایسه‌ای داشته باشیم در باب تاثیرگذاری آنچه که او در دهه ۶۰ نوشت و آنچه که در دهه ۷۰ با زبانی تیزتر بیان کرد چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ با نگاهی به نقدهای متاخر طباطبایی و میزان اقبالی که حداقل از نظر تعداد خواننده به آن شده است می‌توان نتیجه گرفت گاه نقد به زبان ملایم و آقا و دکتر نامیدن منتقَد (الفاظی که در نقدهای دهه ۶۰ طباطبایی دیده می‌شود ) چندان کارساز نخواهد بود.

تقابل سیدجواد طباطبایی و آرامش دوستدار در چهار پرده

پرده اول

در سال‌های دهه ۶۰ نویسنده‌ای به نام بابک بامدادان در نشریه‌ «الفبا» که در پاریس توسط غلامحسین ساعدی منتشر می‌شد سلسله مقالاتی را تحت عنوان «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» منتشر کرد که کوشید به این نتیجه برسد که بنیاد فرهنگ ایران دینی است و از آن‌جا که در فرهنگ دینی پرسش ناممکن است، پس اندیشه ممتنع است. بابک بامدادان که بعدها روشن شد آرامش دوستدار است، در کتاب «ملاحظاتی فلسفی در دین و علم» که سال ۱۳۵۹ از سوی انتشارات آگاه منتشر شده بود، مبانی نظری مقالات خودش را تبیین کرده بود که بعدها آن‌ها را به‌صورت کتاب‌های امتناع تفکر در فرهنگ دینی و درخشش‌های تیره منتشر کرد.

آرامش دوستدار با نام مستعار بابک بامدادان در دهۀ 60

آرامش دوستدار با نام مستعار بابک بامدادان در دهۀ 60

در نظریه آرامش دوستدار، بر این اساس کـه در “کـانون دینـی” سرشـت اندیشـیدن را اعتقاد صلب و مقدر و چونی ناپذیر می‌سازد، تفکر پدیدهای ممتنع فرض می‌شود. چنـین فرهنگی و سترون است، برونی است و چیزی نیست جز اقتباس صرف از حوزه فرهنگی غـرب- ابتـدا یونـان و سپس غرب معاصر. برای ما نیز- نظیر سراسر دنیـای قـدیم همجـوار مـا – آشـنایی بـا دانـش نخسـت مستقیماً از طریق هلنیسم و سپس برای بـار دوم، قـرن هـا پـس از پایـان ایـن دوره، به طور غیرمستقیم صورت می‌گیرد و ایـن بـار در پنـدار دینـی شـده ایرانیـان.

ایـن آشنایی، که از آغاز برونی بوده و می‌ماند، هرگز نمیتواند با وجـود روئـین‌تنـی و ستبری دینی‌مان به درون ما رخنه کند. به همین سبب، دروغ و فریـب بـزرگ ایـن است که به خود بباورانیم که حتی در دوره باستان نیز بـه سـبب داشـتن ارتبـاط بـا یونانیان نسبت فکری با آنها داشته‌ایم. این اقتباس تفکر غربی و هضم آن در پیکره فرهنگ دینی تنها مختص ایران پیش از اسلام نیست، در دوره اسلامی نیز تداوم داشته است.[۳]

پرده دوم

کتاب “ابن خلدون و علوم اجتماعی: وضعیت علوم اجتماعی در تمدن اسلامی”، نوشته سید جواد طباطبایی در سال ۱۳۷۴ برای نخستین بار توسط نشر طرح نو منتشر شد. بنا بر توضیحی که در پشت جلد کتاب درج شده، این اثر، نوشته‌ای است در رد کسانی که ابن خلدون را بنیانگذار علوم اجتماعی می‌دانند و از این حیث، نخستین تحقیق مستقلی است که پرسش از مبانی معرفتی علوم اجتماعی جدید را در تمایز با “اندیشه” اجتماعی اندیشمندان اسلامی و به‌ویژه ابن خلدون مطرح می‌کند.

ادامه مطلب ...

خاندان صدر و مقتدی صدر

متن نقلی: «سه‌سال‌ونیم از صدور بیانیه معروف مقتدی صدر می‌گذرد؛ بیست‌وهفتم بهمن‌ماه ١٣٩٢، او پس از ١٠ سال حضور فعال در رخدادها و تحولات عراق گفته بود که از صحنه سیاسی این کشور کنار می‌رود: «از این پس هیچ‌یک از نمایندگان و وزیران در فهرست‌های انتخاباتی یا فراکسیون‌های پارلمانی نمی‌توانند ادعا کنند به ما وابستگی دارند». انگیزه‌های شرعی و حفظ شهرت خاندان صدر را علت کناره‌گیری از فعالیت‌های سیاسی دانسته بود: «یکی از علت‌های این تصمیم، پایان‌دادن به تمامی شکل‌های فساد است که با عنوان دفتر شهید صدر در داخل و خارج از عراق اتفاق افتاده یا ممکن است رخ دهد»؛ البته مقتدی هرگز به این بیانیه، متعهد نبود و همین ‌تعهد‌نداشتن او نشان‌دهنده بی‌ثباتی مواضع سیاسی‌اش‌است.
بعد از سه‌سال‌ونیم بار دیگر مقتدی صدر به تیتر اخبار رسانه‌های جهان بازگشته است. او از روز گذشته، با هواپیمای اختصاصی امارات متحده عربی، راهی ابوظبی شده است؛ دو هفته قبل هم مقتدی به عربستان سفر کرده بود؛ سفری که آغازگر دوره جدیدی از حیات سیاسی اوست.

مقتدی صدر و ولیعهد امارات

مقتدی صدر و ولیعهد امارات شیخ محمد بن زاید آل نهیان. (منبع)

حیدر عبادی، نخست‌وزیر عراق نوزدهم تیر، پیروزی رسمی بر داعش در موصل را اعلام کرد؛ و تاریخ تغییر روش مقتدی صدر، ٢٠ روز بعد از این است. ١١ سال باید می‌گذشت تا صدر، بار دیگر به عربستان سفر کرده و با «محمد بن‌سلمان»، ولیعهد عربستان دیدار کند. در میان اما و اگرها، هنگام ورود به جده با استقبال «ثامر السهبان»، سفیر پیشین عربستان روبه‌رو شد و از مشکلات عراق و کشورهای منطقه گفت. سفری که پرسش‌ها و ابهامات زیادی را برمی‌انگیزد: آیا او در پی طرحی است که در آن، عربستان نقطه پرگار آرزوهایش است و ایران در حاشیه؟

مقتدی صدر و ولیعهد عربستان محمد بن سلمان (منبع)

آیا او در تحلیل‌های سیاسی خود به استراتژی عربستان در زمان بحران عراق و گرفتاری در چنگال داعش توجه دارد؟ شاید مقتدی می‌خواهد جای اجداد خود را در مسیر تقریب مذاهب اسلامی بگیرد و راهی مانند امام‌موسی صدر برای خود در پیش دارد؟ اما شکل‌واره زندگی گذشته مقتدی، پر است از جزر و مدهای فراوان و تغییر منش و روش که او را بیشتر فرصت‌طلب سیاسی معرفی می‌کند تا فرصت‌شناس سیاسی.
بار دیگر سیاست و مقتدی

سفر مقتدی به عربستان کم‌حاشیه نبود؛ روزنامه «الجریده» کویت در گزارشی می‌نویسد: «امروز موضوع دادن منصب مقتدی صدر به برادرش مرتضی صدر، به‌عنوان رئیس جریان صدر، به‌خصوص پس از سفر او به عربستان و دیدار با ولیعهد عربستان به یکی از اولویت‌های ایران تبدیل شده است». این روزنامه مدعی شد که برخی منابع ایرانی در گفت‌وگو با این روزنامه اعلام کردند، پس از سفر مقتدی به عربستان، برخی از نزدیکان او دو بار تلاش کرده‌اند تا او را بکشند و ایران جلوی این اتفاق را گرفت. موضوع دیگری که این روزنامه کویتی به آن اشاره کرده، واگذاری منصب مقتدی به برادرش مرتضی صدر است که به ادعای روزنامه کویتی به یکی از اولویت‌های ایران تبدیل شده است.

«ایسنا» به نقل از این روزنامه نوشت: «قبل از دیدار مقتدی صدر با محمد بن سلمان مقامات ایرانی تلاش می‌کردند تا مقتدی را به محور ایران بازگردانند اما پس از اینکه خواستار فروپاشی الحشد الشعبی شد و طرفداران او برنامه‌های تلویزیونی وابسته به ایران را تهدید کردند، ایرانیان به این نتیجه رسیدند که مقتدی صدر از حد خود تجاوز کرده است و زمان آن رسیده است تا منصبش را به برادرش بدهند». ایرج مسجدی، سفیر ایران در عراق است که به ادعای روزنامه کویتی پاسخ می‌دهد: «روابط جمهوری اسلامی ایران با شیعیان عراق، روابطی جدی و استراتژیک است. ایران با دولت، شخصیت‌های برجسته شیعه، ائتلاف ملی شیعیان عراق و همچنین احزاب مختلف شیعه این کشور از گروه صدر تا بدر و مجلس اعلا در سطوح مختلف ارتباط جدی و نزدیکی دارد».

مقتدی؛ در مقابل آیت‌الله سیستانی

خوانش‌ها و قضاوت‌ها درباره مقتدی متفاوت است و متضاد؛ عده‌ای او را جوانی جویای نام می‌خوانند که می‌خواهد مانند اجداد خود، در صدر بنشیند و شأن بیند. اما دیگران می‌گویند شانس در طی مسیر با مقتدی یار نبود؛ پدر که از دنیا رفت سیل دشمنی بعثی‌ها و دوستی یاران بیشمار پرشروشور به سویش روانه شد. شانه‌های او زودهنگام باید بار دوستی و دشمنی را با خود حمل می‌کرد. مدتی بعد از شهادت پدرش-سیدمحمد صدر در ٢٩ بهمن ١٣٧٧ به‌همراه دو برادرش مصطفی و مؤمل که شهید شد- مخفی شد و به زندگی پنهانی و زیرزمینی روی آورد؛ زمانی هم ایران و سوریه مقر و مخفیگاهش بود. مدتی بعد جوانان طرفدار پدرش، هسته اولیه تشکلی شد با نام «جماعت صدرثانی» که به طرفداری از مقتدی، فعالیت می‌کردند. او در آن مدت با سخنرانی درباره ایده حکومت اسلامی توانست صدها ‌هزار نفر از طیف‌های پرشور شهرهای شیعی عراق به‌ویژه «شهرک صدر» یا مدینه الصدر در حومه بغداد را به سوی خود جذب کند. این شهرک به وسیله عبدالکریم قاسم ساخته شد و بعدها به صورت غیررسمی شهرک صدر خوانده شد.

در زمان تأسیس «حی‌الثوره» نام‌گذاری شد و در دوران صدام به مدینه صدام تغییر نام داد. پس از سقوط صدام به «حی رافدین» تبدیل شد و سپس شهرک صدر نامیده شد. مقتدی به پیروی از پدرش حوزه‌های علمیه را به دو بخش «فعال و سخنگو» و «منفعل و ساکت» تقسیم کرده و خود را نماینده بخش فعال حوزه‌های علمیه عراق می‌داند. همین طرز فکر و موضع‌گیری‌اش سبب شده تا میان او و آیت‌الله سیستانی و برخی علمای دیگر حوزه‌های علمیه نجف و کربلا برای مدتی فاصله ایجاد شود. البته آیت‌الله سیستانی هم منش و روش سیاسی او را چندان نمی‌پسندید.

 

ادامه مطلب ...

دکتر شریعتی به نیازمندان کمک می کرد

به نام خدا. عفت  منصوری: «من دو سال و نیم از ایشان [دکتر علی شریعتی] کوچک‌تر بودم. واقعاً همه همّ و تلاشش این بود که اگر نیازمند و ناتوانی هست به او کمک کند. همواره دکتر از ما می‌پرسید کدام یک از دانش‌آموزان درسشان بهتر است. یک‌ شب گفتم که علی‌رضا نامی هست که خیلی درسش خوب است ولی متاسفانه بودجه کافی برای ادامه تحصیل ندارد.

فردای آن روز، بلند شدم دیدم که دکتر در رختخوابش نیست و موتورگازی‌‌مان هم داخل حیاط نیست. شوهرم را بیدار کردم و گفتم دکتر کجا رفته؟ در همین بین، صدای موتور را شنیدیم که از درِ پشتی حیاط وارد ‌شد. از دکتر پرسیدیم کجا بودی شما؟ گفت رفتم پیش مادر علی‌رضا و در مورد وضعیت درسی علی‌رضا پرسیدم. توان فرستادن او به سبزوار برای ادامه تحصیل را ندارد. من خودم را به عنوان مسئول آموزش و پرورش معرفی کردم و گفتم هزینه‌های ادامه تحصیل ایشان را تقبل می‌کنم. خودم را معرفی نکردم، شما هم به آن‌ها چیزی نگویید.

این آقا علی‌رضا ادامه تحصیل دادند و الان هم در دانشگاه‌های تهران تدریس می‌کنند. ایشان روزی به همین خانه آمدند و کلی از من تشکر کردند.»
عفت منصوری (شریعتی)  دخترعمۀ دکتر علی شریعتی و همسر خطیب توانا زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی مزینانی

حاجیه خانم عفت منصوری (شریعتی)  همسر خطیب توانا زنده یاد حاج شیخ محمود شریعتی مزینانی یکی از بازماندگان این خاندان بزرگ است که در حال حاضر تنها میزبان عاشقان شریعتی است و درب خانه اش همیشه به روی میهمانان فرزند مزینان باز است و باخوشرویی پاسخگوی آنهاست این بار نیز او پذیرای خبرنگارانی بود که در مراسم چهلمین سالگرد دکتر علی شریعتی شرکت کرده بودند و متن مصاحبه اش در خبرگزاری ایسنا منتشر شده  که در ادامه تقدیم می شود.
(منبع: شاهد کویر مزینان. اینجا)

ترور امام خمینی

ترور امام خمینی، نهر جاری، شرک اصغر

به نام خدا

اُنس با قرآن
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ * أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ * وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ: من [شُعیب ع ] از شما بر ابلاغ رسالتم هیچ پاداشی نمی خواهم، پاداش من فقط بر عهده پروردگار جهانیان است،پیمانه را کامل بدهید و از کم فروشان نباشید،و [متاع و کالا را] با ترازوی درست وزن کنید،و از قیمت اشیا و اجناس مردم به هنگام خرید نکاهید، و در زمین تباهکارانه فتنه و آشوب برپا نکنید. (سوره ۲۶: الشعراء - جزء ۱۹ -  آیات 180 تا 183، ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)
=================
2- شیخ عبدالمؤمن دالاهو
تفسیر قرآن کریم توسط
شیخ عبدالمومن دالاهو
عالم و نویسنده مسلمان غنا
در مسجد اهل‌البیت (ع) تماله.
(منبع)

3- ترور امام خمینی
«مسئولیت حفاظت جماران و شخص امام به حاج احمد آقا سپرده شده بود. آن روزها ترور پشت ترور، شخصیت های اصلی نظام و مردم بی گناه کوچه و خیابان را نشانه می گرفت و بمب ها بودند که در گوشه ای صدای انفجارشان تا دوردست ها می پیچید. کارشان به جایی رسید که دفتر حزب جمهوری اسلامی را هم منفجر کردند و به گمانشان که اگر امام، رئیس جمهور و نخست وزیر را هم هدف قرار دهند دیگر کار انقلاب تمام است.

رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس مجلس و وزرا جلسه ای با امام داشتند که باید به جماران می آمدند. کشمیری نیز قرار بود با ساکی که یک سری کاغذ و قلم و وسایل مورد احتیاج برای ثبت جلسه در آن است وارد جماران شود و به اصطلاح خودشان از گفت و گوهای جلسه یادداشت بردارد اما با مطالعه ایکه انجام شده بود قرار بود هیچ کس تحت هیچ شرایطی بدون گشت وارد محوطه بیت امام نشود.


گفته شد که آقای رجایی می گوید کشمیری دبیر شوراست و بگذارید وارد شود تا صورت جلسه را بنویسد و اگر نخواهیم به او اعتماد کنیم پس به چه کسی می خواهیم اعتماد کنیم که این موضوع با مخالفت مجدد حاج احمد آقا مواجه شد دوباره اصرار کردند که آقای رجایی و باهنر بالا نمی آیند تا آقای کشمیری بیاید. باز هم حاج احمد آقا اجازه ورودش بدون گشتن را نداد.


او هم به گمان اینکه اگر ساک را در سه راهی بیت بگذارد ممکن است بچه های گشت به آن مشکوک شوند و قضیه لو برود به حالت اعتراض راه بازگشت را در پیش گرفت و رفت و این تدبیر باعث شد تا توطئه ترور امام ناکام بماند اما همان کیف چند وقت بعد دفتر نخست وزیری را منفجر کرد و رجایی و باهنر شهید شدند.

(مسعود کشمیری از اعضای سازمان منافقان که تا سطح جانشینی دبیر شورای عالی امنیت ملی هم پیش رفته بود، وی با قرار دادن یک ساک پر از مواد منفجره، دفتر نخست وزیری را در هشتم شهریور ماه سال 60 منفجر کرد و رئیس جمهور و نخست وزیر را به شهادت رساند. در ابتدا همه گمان می کردند که او نیز جز شهدای حادثه است ولی بعد کاشف به عمل آمد که خیر او از کشور گریخته است. وی بعد از 35 سال در اردیبهشت سال 95 دستگیر شد. (منبع)

4-شهید بهشتی دبیر زبان انگلیسی قم

...او که دور شد، جلو رفتم و سلامی دادم و پرسیدم:
این آقا کیست؟
و پاسخ شنیدم که
او سید محمد بهشتی از فضلای مشهور این حوزه است،
چطور او را نمی شناسی؟!
گفتم: آخر شنیده ام که دبیر انگلیسی است
و او پاسخ داد:
بله، او با این کار هم خرج زندگی اش را تأمین می کند
و هم در کسوت روحانیت،
بچه ها را تحت مراقبت اخلاقی خود دارد؛
چون تدریس زبان انگلیسی او
موجب تعجب بچه هاست.
(منبع)



5- نماز، نهر جاری مؤمن

داستان کوتاه: «امام علی (ع) فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود: امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذاکرین" سوره هود آیه 114. و فرمود: اى على! آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرده و بشیر و نذیرم قرار داده یکى از شما که برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى‏شود از نمازش کنار نمى‏رود مگر آنکه از گناهانش چیزى نمى‏ماند، و مانند روزى که متولد شده پاک مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بکند نماز بعدى پاکش می‏کند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد.

بعد فرمود: یا على جز این نیست که نمازهاى پنجگانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حکم را دارد. (منبع)

6- ریاکاری؛ شرک اصغر

در بین انواع شرک خفی، ریا، شرکی است که علاوه بر آثار فردی و عذاب اخروی، دارای تأثیرات مخرب اجتماعی و دنیوی نیز هست. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «خطرناک ترین چیزى که از آن بر شما مى ترسم، شرک اصغر است». اصحاب گفتند: شرک اصغر چیست اى رسول خدا؟ فرمود: ریا کارى. و اضافه کرد: «روز قیامت هنگامى که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا حاضر مى شوند، پروردگار به آنهایی که در دنیا «ریا» مى کردند مى فرماید: به سراغ کسانى که به خاطر آنها ریا مى کردید، بروید، ببینید پاداشى نزد آنها مى یابید؟. (منبع)

7- خانۀ عکس
نام خلیج فارس بر سنگ قبر سربازان آمریکایی قبرستان آرلینگتون.(منبع)

عقاب، زنان مصر، سلیمان تنگه

زنان مصری، عقاب و خروس، سلیمان تنگه

به نام خدا

اُنس با قرآن
وَمَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ: و پیش از این [قرآن]، تو هیچ نوشته ای را نمی خواندی و آن را با دست خود نمی نوشتی وگرنه باطل گرایان یاوه گو [در وحی بودن و حقّانیّت آن] شک می کردند(سوره ۲۹: العنکبوت - جزء ۲۱- آیۀ 48،  ترجمۀ شیخ حسین انصاریان).
=================


2- بشّار اسد و خانواده اش
بشار اسد رئیس جمهور سوریه و خانواده اش
در مراسم افطار روز 14 ماه مبارک رمضان. (منبع)

3- زنان مصری
به قلم دامنه. به نام خدا. برای نخستین بار، 144 زن _با هدف رویارویی با جریان‌ های افراطی_ برای سخنران مذهبی در مساجد مصر، به کار گرفته خواهند شد. حوزۀ کار آنها تنها بخش‌های زنانه ی مساجد است و آن‌ ها به همان کارهایی که خطیبان بخش‌ های مردانه می‌ پردازند، خواهند پرداخت، و هفته‌ ای دو روز، پیرامون مسائل مربوط به زنان سخنرانی خواهند کرد. (منبع)

چکّلی پکّلی دامنه : 1- مگر 144 زن قادرند در سراسر مصر حریفِ افراطیون شوند؟ 2- مگر مصری ها نمی دانند وارث فراعنه ی مصرند و هنوز نیز یک ژنرال کودتاچی _عبدالفتاح السّیسی_ بر آنان حکمرانی می کند؟ 3- مگر فاطمیون این کشور که چندین سال به اسم اهل بیت (ع) بر مصر حاکم شدند، توانستند از این نوع بلیه ها رهایی یابند. 4- افراطی گری آفتی ست که نه مصرِ مسلمان که نسلِ مسلمین را گرفتار کرده است. 5- شاه ایران نیز با ایجاد سپاه دین و دانش، می خواست ایران وارد را تمدن! کند.


4- سدّ سلیمان تنگۀ ساری
سدّ سلیمان تنگۀ ساری. 2 تیرماه 1396. عکاس: جناب یک دوست
تیرماه 1396...
ارسالی جناب یک دوست
ادامه...اینجا



5- خروس و عقاب

داستان کوتاه: «کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.مرغ و خروس ها می دانستند که ...
باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.

او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.

مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند پرواز کند.اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالهازندگی خروسی، از دنیا رفت.» (منبع)


6- تشییع جنازۀ مرحوم اسماعیل شاهمیری
ارسالی جناب یک دوست
به قلم دامنه. به نام خدا. شادروان اسماعیل شاهمیری فرزند حاج مرتضی شاهمیری ست. درگذشت جانسوز این جوان رنج و دردکشیده، بر همگان تلخ آمد. چراکه؛ مدتی زیاد، متحمّل بیماری سخت و جانکاه سرطان بود که سرانجام از میان همۀ نزدیکان خود، خصوصاً همسرش، به دیار باقی پرکشید. روح آن مرحوم شاد و غریق رحمت خداوند باد. ادامۀ عکس ها: ... اینجا


7- عکس: تهران. موصل عراق. دیرالزّور سوریه. بیروت لبنان

مارتین چولف خبرنگار روزنامه انگلیسی گاردین در منطقه بعاج عراق در نزدیکی مرز سوریه مشاهداتش از آنچه «طرح ایران برای ایجاد یک مسیر زمینی از ایران به مقصد لبنان از طریق عراق و سوریه» نامیده را در گزارشی منتشر کرده است. (منبع)

عمامه، غزل، تندیر جَرده، حصر

عمامه، غزل، تندیر جَرده، حصر

به نام خدا

اُنس با قرآن
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ: هیچ مصیبتی جز به فرمان خدا نرسد. و هر کس به خدا ایمان بیاورد، خدا قلبش را [به حقایق] راهنمایی می کند؛ و خدا به همه چیز داناست(سوره ۶۴: التغابن - جزء ۲۸ - آیۀ 11،  ترجمۀ شیخ حسین انصاریان).

====================


2- عمامه، روحانیت، عبودیت
عمامه نه اصول دین و نه فروع دین است؛
یک پارچه است و بر سر...
از آیة الله محمود امجد، استاد اخلاق
ادامه...اینجا

3- تندیر جَرده
...حالا را نبین؛
که  قدم به قدم کوچه های دارابکلا
هف هش نُه تا
نونوایی داره...

متنی به قلم دامنه
با عنوان «تندیر جَرده»

ادامه...اینجا

4- عقل و تردید
گر عقل پشت حرف دل، امّا نمی‌گذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشت
...
غزلی تازه از فاضل نظری
ادامه...اینجا

5- همچنان در حصر
شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین. در حصر خانگی دژخیمان مسلح آل خلیفه. خرداد 1396. عکس از خبرگزاری ابنا
شیخ عیسی قاسم همچنان در
حصرخانگی دژخیمان
زندگینامۀ ایشان:
ادامه...اینجا

6- دارابکلا در تیرماه 1396

ارسالی جناب یک دوست
ادامه...اینجا

7- دارابکلایی ها در روز قدس سورک

ارسالی رنگین کمان
ادامه...اینجا



8- عکس

 
غول پیکرترین هواپیمای جهان. (منبع این عکس: اینجا)