فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

فراز ایران

نوشته‌های گونه‌گون ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

خاطره ای از مرحوم احمد محمود

می‌گویند احمد محمود یا همان احمد اعطا (زاده‌ی (۴ دی ۱۳۱۰  اهواز - درگذشته‌ی ۱۲ مهر ۱۳۸۱ تهران) در دُکّان نانوایی نزدیک منزلشان در خیابان گشتاسب سرگرم کار بود. "فرز و چابک" هم نان به تنور می‌زد. جالب این است همان‌لحظه کتاب نیز می‌خوانْد، می‌گذاشت بالای تنور و هر چند ثانیه یا دقیقه، نگاهی به آن می‌انداخت. خود سال‌ها بعد گفت: اولین کتابی که بالای تنور خواند، رباعیات خیام بود. درین رابطه (ر.ک: کتاب "بیدار دلان در آینه" نوشته‌ی احمد آقایی، ۱۳۸۳ چاپ اوّل. تهران: به‌نگار. صفحه‌ی ۸) اینجا من، کاری به مواضع و مبانی فکری آن مرحوم ندارم، ولی رُمان "مدار ۰ درجه"  ازو -که درباره‌ی انقلاب ایران در اهواز است- در ایران سریال هم شد که البته هیچ قسمتی را ندیدم. مهم درین متنم، اصلِ کتاب‌خواندن است. ازین کار زیبای احمد محمود باید آموخت! خواندن حتی حینِ نان‌پُختن. شگفت و شگرف نمی‌آید که صاحب مکتب اسلام حضرت محمد ص معجزه‌اش را کتاب قرار داد؟! ملتی که کتاب نخوانَد به نظر من بدترین کار را با خود و تباهی‌ جامعه‌اش می‌کند. خصوصاً وقتی روی کشوری چون ایران  -صاحب عظیم‌ترین تمدن کهن- زندگی می‌کند. دامنه.

عشق برادرِ زیبایی

به نام خدا. سر و سِرّی با زیبایی. سلام. زیبا ترکیب ( زیب + ا ) است؛ به معنی زیبنده یعنی نیکو و خوب. ملاصدرا زیبایی را عبارت از "نظم و همآهنگی همراهِ عظمت و پاکی" می‌داند. و جالب این است او برین باور بود اولین باری که انسان متوجه‌ی خوبی و خُسن و زیبایی شد از راه "مشاهده‌ی جمالِ همنوعان خود" بود. یعنی اعتدال خلقت و تناسب قرارگرفتنِ اعضای بدن انسان نسبت به هم. خصوصا" همآهنگی رُخ و صورت. و علت عشق هم، زیبایی است؛ یعنی رسیدن به کمالی که خود فاقد آن است. مثال ملاصدرا این است: "واجب [=خدا] از هر زیبایی زیباتر است زیرا خود خدا زیبایی محض و کمال تام است." پس به این تئوری ملاصدرایی، انسان عاشق خداست، برای این که انسان عاشق زیبایی است. عجیب این که ملاصدرا حتی «تصوّر زیبایی» را هم سببِ عشق می‌داند. به تعبیر بنده زیبایی و جمال، موتور محرّکه و پیشرانه‌ی عشق است. عشقی که شیخ اِشراق حکیم سُهروردی نیز، آن را برادرِ  "زیبایی" می‌دانست.

زبانِ دستورِ فارسی / زبانِ دستورِ سیاسی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دیشب سری زدم به آوانگارد معرفی کتاب تا مسئله‌ی نفت و درون آن را کمی مرور کرده و بکاوم آن هم کتابِ «برخوردها در زمانه‌ی برخورد» آقای سیدابراهیم گلستان (=سیدابراهیم تقوی شیرازی) که ۹۹ ساله است و به عمر یک قرن، سنّ یافت. حیفم آمد یک فشرده و چکیده‌ای ننویسم ازین فراز کتاب؛ یعنی دیدار تیمسار کمال فرماندار نظامی آبادان با آقای گلستان که قصد داشت در اواخر دهه‌ی ۳۰، به وقت قضیه‌ی نفت و خلع ید، وی را مجبور کند مرتکب کاری «خلافِ اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری» شود. اما گلستان با گریزِ زبَردستانه به ادبیات و حافظ و سعدی که مخزن پند است و هشدار، تیمسار را مبهوت سخن می‌کند. آن‌طور که تیمسار سرانجام به گلستان می‌گوید: «انتظار بود امروز عقل زیادتر باشد، متانت زیادتر باشد... باید ساخت. باید با هم کنار آمد.» منبع


آقای گلستان هم زیرکانه از زیر بار زور و دستور درمی‌رود، خبر را چاپ نمی‌کند و راهسپار خانه می‌شود. به نظر آقای کیانا فرهودی، این‌ها حرف‌های خودِ آقای گلستان بود اما به زبان تیمسار کمال. به نظر بنده هم، چنین روشنفکری، باید هم ماهرانه از زبانِ دستوری سر پیچد؛ «گلستان»ی که در وقت روزنامه‌نگاری‌اش با دوربین خبری‌اش، از محاکمه‌ی دادگاه مرحوم مصدق پیش‌دستانه فیلم گرفت، از پسِ تیمسار در آبادان باید هم برمی‌آمد. بگذرم.

کشکولی این‌که: زیر زبانِ دستورِ فارسی، فرمان‌پذیر باید بود، اما زیر زبانِ دستور زور سیاسی، خیر. آن هم سیدابراهیم گلستان، که حقیقت را همیشه غریب می‌دانست.

> ۴ اسفند ۱۴۰۰ ← دامنه

یادی از یک مدرّس زبَردست حوزه‌ی قم



«مرحوم مدرس افغانی»



به قلم دامنه: به نام خدا. سلام مرحوم آیت‌الله محمدعلی غزنوی، مشهور به «مدرّس افغان» در ۵ شهریور ۱۳۶۵ در ۸۱ سالگی در قم درگذشت. طلبه‌های قم ایشان را بسیار دوست می‌داشتند. لهجه‌ی زیبایش در تدریس و زبان طنزش در کلام، وی را فردی جذبنده ساخته بود و هنوز هم نوارهای بی‌شمارش طرفدار دارد. کمتر طلبه‌ای است که وی را نشناسد. پیکرش در مقبره‌ی خانوادگی آیت‌الله سیدمحمدصادق روحانی دفن است؛ در آخرِ خیابان چهارمردان، باغ بهشت قم، مقابل گلزار شهدا. عکاسِ دو تصویر قبر و سردرگاه، آقای احمد سمیعی مدیر وبگاه «میراث علمی سلَف».