«به گزارش خبرنگار جماران، آیت الله محمود امجد در مراسم احیاء شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان با بیان اینکه عمامه علامت دین نیست افزود: چه عمامه به سرها که به دین و جامعه خیانت کردند. عمامه نه اصول دین و نه فروع دین است؛ یک پارچه است و بر سر من گذاشته اند که در راه دین قدم بگذارم و خدمت کنم. مثل آن علمایی باشم که زحمات فراوانی کشیدند تا اسلام به دست ما برسد. شهید اول و شهید ثانی هرچه داشتند در راه اسلام دادند و ذرّه ای از اسلام استفاده نکردند.
وی ادامه داد: مردم که عمامه بر سر من می بینند از من تقوا و درستی می خواهند. پس عمامه ملاک نیست. عمامه دلیل نیست که هر سخن بی مبنایی که زده شد، باید پذیرفته شود.افراد بسیار دانشمندی بوده اند که عمامه نگذاشته اند. مرحوم سید مهدی الهی قمشه ای در ریاضیات، فقه، فلسفه و همه رشته ها ید طولایی داشت ولی عمامه نداشت.
آیت الله محمود امجد استاد برجستۀ اخلاق
آیت الله امجد در عین حال تأکید کرد که برخی قضایا عقلانی است، از جمله تقلید که در واقع رجوع عالم (عالم به جهل خود) به عالم است. بدون علم به این که من نمی دانم و او می داند؛ تقلید نداریم. کسی حق ندارد به غیر علم، تبعیت کند. تبعیت از شخص نیست. مرجع تقلید هم در غیر تخصص خود باید به عالم رجوع کند. از علم است؛ به دنبال علم رفتن است. حتی اگر پیامبر خدا (ص) بر اساس بیّنه حکم دهد مالی متعلق به بنده است در حالی که خودم علم دارم آن مال متعلق به من نیست؛ مگر می توانم در آن مال تصرف نمایم؟!
این استاد اخلاق با پرداختن به فرازهایی از وصیت نامه امیرالمؤمنین (ع) گفت: این قرآن بر سر گرفتن نماد است؛ یعنی باید در سراسر زندگی من قرآن حاکم شود.
وی افزود: خداوند هدیه ای بهتر از نماز برای بشر نداشت که برای او بفرستد. در تمام قرآن برای نماز اقیموا داریم. حتی یک جا اقراء نداریم. یعنی نماز خواندنی نیست ...عمود است و عمود را باید درست کرد و نگاه داشت...نماز طواف است. در طواف، شما گرد خانه می گردید و در نماز گرد صاحب خانه. نماز اکسیر غم زُداست. اما همانطور که از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به ما رسیده است؛ هدف اصلی نماز تنزیه از کبر است. پاک شدن از کثافات و نجاسات مَنیت؛ واقعیت این است که ما مستیم و نمی فهمیم. مست غرور، مست علم، مست مقام، مست قدرت...یک الله اکبر نگفته ایم... الله اکبر یعنی فقط خدا بزرگ است...
وی خاطر نشان کرد: یکی از کلمات دعای جوشن کبیر «یا رفیق» است. ما با خدا قهریم... واقعیت این است که هرچه خدا گفت انجام دهید، ندادیم و هر چه گفت انجام دهید، نکردیم. حیف است آدم در این عالم بیاید و بی معرفت برود...
ادامه مطلب ...
گفتگویی با فیلیپا فوت
فیلیپا فوت (۲۰۱۰-۱۹۲۰) از فیلسوفان اخلاق
متن نقلی: فیلیپا فوت (۲۰۱۰-۱۹۲۰) از فیلسوفان اخلاق سرشناس معاصر است که در زمرۀ مدافعان اخلاق فضیلتگرا قرار دارد. او صاحب آثار متعددی در این حوزه است که فضایل و رذایل، معماهای اخلاقی و خیرطبیعی از آن جملهاند و کتاب خیر طبیعی، محور گفتگوی کنونی است. میتوان خلاصۀ کلام او را، در این نظریۀ اخلاقی، چنین بیان کرد:
خیر و شرّ اخلاقی ذیل مقولۀ خیر و شرّ طبیعی قرار دارد و چیزی مجزا نیست که بنیادی مجزا یا زبانی مستقل بطلبد. وقتی ما به موجودات زندۀ غیرانسانی، یعنی به گیاهان و حیوانها مینگریم، میبینیم که برخی از ویژگیهای نوعی آنها ضروری است و اگر گیاه یا حیوانی فاقد آن باشد، ناقص و معیوب بهحساب میآید. برای مثال، درخت بلندقامتی چون چنار به ریشههایی عمیق نیاز دارد. همچنین، ضروری است که رنگهایی خاص و جذاب دُم طاووس نر را مزین کرده باشد؛ درغیراینصورت، نمیتواند برای خود جُفت بیابد. اگر چنار ریشۀ عمیق نداشته باشد یا طاووس دُم رنگی نداشته باشد، ناقص است و این فقدان برای او بد و شرّ محسوب میشود.
در خصوص انسان هم حکایت همین است، منتها انسان بهدلیل استعدادها، توانایی و امکانات بیشتری که دارد (مثل زبان، خیال، اراده)، ویژگیهای ضروری پیچیدهتری دارد که اگر فردی فاقد آنها باشد، ناقص شمرده میشود. در نگاه فوت، فضایل اخلاقی در راستای همین ویژگیهای خاص انسانی است. خصوصیاتی ضروری که بودشان فضیلت و نبودشان رذیلت بهشمار میآید. بنابراین، فضایل و رذایل اخلاقی هم اموری طبیعیاند و نباید برای آنها بهدنبال مبنا و اساسی دیگر گشت.
در این گفتگو، فوت ضمن بیان سرگذشت جالب و شنیدنی خود درباب ماجرای علاقهمندیاش به فلسفه و فلسفۀ اخلاق و بحثهای مفصلش با الیزابت اَنسکم، ایدۀ خیرطبیعی در اخلاق را بهزبانی ساده و جذاب توضیح میدهد و دستور زبان خیر را تقریر میکند.
اِچ.آر.پی [۱] : در آغاز کتاب خیر طبیعی، شما حکایتی از مداخلۀ ویتگنشتاین در میانۀ یک همایش را یادآوری میکنید. یکی از سخنرانان ناگهان بهنظرش میرسد مطلبی که قصد داشته است دربارۀ آن سخن بگوید، جذاب، اما واقعاً مهمل است. سخنران میکوشد درلحظه، مطلب معقولتری بسازد و بگوید که ویتگنشتاین میگوید: «نه، هرچه میخواهی بگو، همانی که هستی باش! بعداً بحث را پیش خواهیم برد». چرا شما فکر میکنید این ماجرا برای فیلسوفان پندی مفید در بر دارد؟
فوت: من کتاب خیر طبیعی را با این تذکر آغاز کردم؛ زیرا بهنظرم توصیهای بسیار عالی بود. همیشه، وقتی بهنظرم میآید که باید از ایدهای عجیبوغریب صرفنظر کنم، میکوشم عکس این کار را بکنم و باخودم میگویم: حالا، لازم نیست سریع آن را دور بیاندازم. لذا، من به همه توصیه میکنم ایدههای واقعاً مضحک، اما وسوسهبرانگیز خود را نگه دارند؛ زیرا شاید کسی در این خرابهها گنج بیابد.
اِچ.آر.پی: منظور شما از «گنج پیداکردن» چیست؟
به نام خدا
«در دنیا اگر خودت را مهمان حساب کنی و حق تعالی را میزبان، همه غصّه ها می رود. چون هزار غصّه به دل میزبان است که دل میهمان از یکی از آنها خبر ندارد. هزار غم به دل صاحبخانه است که یکی به دل مهمان راه ندارد. در زندگی خودت را میهمان خدا بدان تا راحت شوی. اگر در میهمانی یک شب بلایی به تو رسید شلوغ نکن و آبـــروی صاحبخـــانه را حفظ کن.» مرحوم محمداسماعیل دولابی.
به نام خدا
از بایزید بسطامی پرسیدند که چه می خواهی؟
گفت:
آن که چیزی نخواهم.